مجوز
مجوز به معنی اجازه و رخصت انجام یک کار یا فعالیت است که به شخص، گروه یا نهاد خاصی داده میشود.
مجوز به دارنده آن امکان ورود به یک مکان خاص یا انجام یک کار خاص یا داشتن یک چیز خاص را میدهد. مانند مجوز ورود به یک محوطه یا مجوز همراه داشتن اسلحه یا موجوز فروش یک کالا.
مجوز معمولا از سوی یک شخص یا سازمان صادر میشود و نشان از توافق بین دو طرف دارد.
غالبا کاری که برای انجام نیاز به مجوز دارد، بدون داشتن مجوز ممنوع یا غیر قانونی است. به عنوان مثال، دریافت گواهینامه رانندگی به منزله اخذ مجوز رانندگی است و رانندگی بدون گواهینامه، غیرقانونی و جرم است.
دریافت برخی مجوزها نیازمند پرداخت هزینه و گذراندن دورههای خاص است.
مجوز همچنین با عناوین پروانه و لایسنس نیز شناخته میشود که در حالات رسمی دارای مفادی خواهد بود.
واژه شناسی
/mojavvez/
مترادف: اجازه، پته، پروانه، جواز
معادل فارسی: پروانه، دستور، روادید
معادل انگلیسی: justification, pass, permit, warrant, authorization, ground
براساس لغت نامه دهخدا
مجوز. [ م ُ ج َوْ وِ ] ( ع ص ) روادارنده کاری. (غیاث). روادارنده و رواگرداننده کاری. (آنندراج). کسی که تجویز می کند روایی و ناروایی چیزی را و رخصت میدهد کردن و یا نکردن کاری را. (ناظمالاطباء). روایی دهنده. روایی بخش. روا دارنده. روا کننده. تجویز کننده ، مجوز قانونی داشتن یا نداشتن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مجوز. [ م ُ ج َوْ وَ ] ( ع ص ) تجویز کرده شده و روا داشته شده. ( غیاث ) ( آنندراج ). روا و جایز. || حلال و روا شده. (ناظم الاطباء).
مجوز. [ م ُ ج َوْ وِ ] ( اِخ ) حسن بن سهل مجوز محدث است. (منتهیالارب). حسن بن سهل به این نسبت اشتهار دارد. (از انساب سمعانی).
براساس فرهنگ فارسی
اجازه دهنده، تجویزکننده (اسم) روا دارنده تجویز کننده .
حسن بن سهل مجوز محدث
براساس فرهنگ معین
(مُ جَ وِّ ) [ ع . ] (اِفا. ) تجویز شده، روا داشته شده، اجازه نامه.
براساس فرهنگ عمید
اجازه دهنده، تجویزکننده. = پروانه