درخواست اصلاح

قوانین مورفی

از دانشنامه ویکیدا
نسخهٔ تاریخ ‏۲۲ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۴۷ توسط MohammadReza (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «'''قانون مورفی''' یک ضرب‌المثل معروف در فرهنگ غرب است که بیان می‌کند: «هر چیزی که احتمال خطا داشته باشد، حتماً خطا خواهد کرد.» این عبارت از ادوارد مورفی، مهندس نیروی هوایی و پژوهشگر نظریه آشوب آمریکایی، گرفته شده است. بر اساس این قانون، همو...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

قانون مورفی یک ضرب‌المثل معروف در فرهنگ غرب است که بیان می‌کند: «هر چیزی که احتمال خطا داشته باشد، حتماً خطا خواهد کرد.» این عبارت از ادوارد مورفی، مهندس نیروی هوایی و پژوهشگر نظریه آشوب آمریکایی، گرفته شده است.

بر اساس این قانون، همواره امکان دارد که در بدترین و نامناسب‌ترین زمان ممکن، مشکلات و خطاها رخ دهند و کارها را مختل کنند. معمولاً وقتی کسی مکرراً دچار بدشانسی می‌شود، می‌گویند که او تحت تأثیر قانون مورفی است.

این قانون گاهی با جملهٔ «همه چیز ذاتاً مستعد خطا و مشکل است، مگر اینکه برای درستی آن تلاشی صورت گیرد» توصیف می‌شود. قانون مورفی (که گاهی با قانون فینگل یا قانون سد در فرهنگ غرب اشتباه گرفته می‌شود) در اواخر دههٔ ۱۹۴۰ میلادی، در زمان آزمایش‌های واگن موشکی به وجود آمد. پیام اصلی این قانون این است که اگر احتمال وقوع خطا یا خرابی وجود داشته باشد، آن خطا حتماً رخ خواهد داد. «اگر راه‌های مختلفی برای انجام کاری وجود داشته باشد و یکی از آن‌ها به فاجعه منجر شود، حتماً کسی آن کار را به همان شکل انجام خواهد داد.» این جمله معمولاً به صورت «هر خطایی که ممکن است رخ دهد، رخ خواهد داد» بیان می‌شود.

این نامگذاری به یاد ادوارد مورفی است که در پایگاه نیروی هوایی ادوارد، به همراه گروهی به سرپرستی دکتر و سرهنگ جان پل استپ، روی پروژهٔ MX981 کار می‌کرد. مورفی به عنوان مهندس توسعه در فنون اندازه‌گیری در این پروژه فعالیت داشت.

نیکلاس اسپارک، محقق و نویسندهٔ کتاب تاریخچهٔ قانون مورفی، اشاره می‌کند که اختلاف نظرها و تفاوت خاطرات پس از سال‌ها، تعیین دقیق منشأ این عبارت را دشوار می‌سازد. با این حال، این عبارت از جمله‌ای که مورفی پس از شکست دستگاه اندازه‌گیری‌اش بیان کرد، سرچشمه گرفته و به تدریج به شکل امروزی درآمده است.

منشأ قانون

دیدگاه‌های متفاوتی دربارهٔ منشأ دقیق قانون مورفی و جزئیات شکل‌گیری اولیهٔ آن وجود دارد که باعث بحث‌های طولانی شده است. این موضوع توسط نیکلاس اسپارک در تحقیقاتش مورد بررسی قرار گرفته است. اسپارک در کتاب تاریخچهٔ قانون مورفی به جزئیات این اختلافات پرداخته و مقاله‌ای چهار قسمتی در مجلهٔ Annals of Improbable Research منتشر کرده است.

بین سال‌های ۱۹۴۷ تا ۱۹۴۹، پروژهٔ MX981 در منطقهٔ مورک (که بعدها به پایگاه نیروی هوایی ادوارد تغییر نام داد) برای آزمایش تحمل نیروی شتاب گرانشی بر انسان هنگام کاهش سرعت شدید انجام شد. این آزمایش با استفاده از یک واگن موشکی که برای افزایش سرعت و ترمزهای هیدرولیکی برای توقف ناگهانی طراحی شده بود، صورت می‌گرفت.

در ابتدا، برای انجام آزمایش‌ها از آدمک‌های تست تصادف استفاده می‌شد که به صندلی واگن بسته می‌شدند. اما در آزمایش‌های بعدی، دکتر جان پل استپ (که در آن زمان سروان نیروی هوایی بود) خود شخصاً شرکت می‌کرد. در طول این آزمایش‌ها، سؤالاتی در مورد دقت ابزارهای اندازه‌گیری نیروی وارد بر استپ مطرح شد.

در این زمان، مورفی پیشنهاد استفاده از کشش‌سنج‌های الکترونیکی را داد که به جایگاه استپ متصل می‌شدند. او به این نوع تحقیقات علاقه‌مند بود و قبلاً پژوهش‌های مشابهی در اندازه‌گیری نیروهای وارده در دستگاه‌های سانتریفیوژ پرسرعت انجام داده بود.

دستیار مورفی مسئول اتصال حسگرها بود، اما هنگام آزمایش با یک شامپانزه، حسگرها هیچ تغییری را نشان ندادند. مشخص شد که دستیار مورفی حسگرها را به‌اشتباه وصل کرده است. در این لحظه، مورفی اظهار داشت: «اگر راهی برای اشتباه کردن وجود داشته باشد، او حتماً آن را انجام خواهد داد.» با وجود پیشنهاد تکرار آزمایش با اتصالات صحیح، مورفی از گروه خارج شد.

در مصاحبه‌ای با نیکلاس اسپارک، مهندس دیگری به نام جورج نیکلز که در آن گروه حضور داشت، توضیح داد که مورفی دستیارش را مقصر این شکست دانست و این جمله را بیان کرد. به گفتهٔ نیکلز، این قانون در گفتگوهای اعضای گروه به صورت «اگر چیزی بتواند اشتباه شود، اشتباه خواهد شد» خلاصه شد و برای تمسخر مورفی، که به نظر نیکلز با خودخواهی گروه را ترک کرد، به این نام خوانده شد.

دیدگاه دیگری این قانون را به دکتر استپ نسبت می‌دهد که در یک کنفرانس مطبوعاتی پس از شکست آزمایش، آن را به کار برد. دیگران، از جمله تنها فرزند بازماندهٔ مورفی، رابرت مورفی، دیدگاه نیکلز را رد می‌کنند و ادعا دارند که استفاده از این عبارت توسط ادوارد مورفی آغاز شده است.

مفهوم و کاربرد

قانون مورفی اغلب برای توصیف بدشانسی‌ها و رخدادهای ناخواسته استفاده می‌شود. به عنوان مثال، اگر چیزی مستعد خراب شدن باشد، در نامناسب‌ترین زمان ممکن خراب خواهد شد، یا اگر احتمال وقوع خطایی وجود داشته باشد، آن خطا حتماً رخ خواهد داد.

این قانون هشدار می‌دهد که در برنامه‌ریزی‌ها و طراحی‌ها، باید همواره امکان وقوع خطاها و مشکلات را در نظر گرفت و برای پیشگیری از آن‌ها تلاش کرد.

معادل‌های قانون مورفی

برخی از این قوانین به شرح زیر هستند:

  • فلسفهٔ مورفی

لبخند بزن… فردا روز بدتری است…

  • قانون صف:

اگر شما از یک صف به صف دیگری رفتید، سرعت صف قبلی بیشتر از صف فعلی خواهد شد.

  • قانون کارواش:

احتمال بارش باران نسبت مستقیم با روز شستن ماشین شما دارد.

  • قانون تلفن:

اگر شما شماره‌ای را اشتباه گرفتید، آن شماره هیچ‌گاه اشغال نخواهد بود.

  • قانون بینی:

بعد از اینکه دستتان حسابی گریسی شد، بینی شما شروع به خارش خواهد کرد.

  • قانون کارگاه:

اگر چیزی از دستتان افتاد، قطعاً به پرت‌ترین گوشهٔ ممکن خواهد خزید.

  • قانون دروغگویی:

اگر بهانهٔ دروغی‌تان پیش رئیس برای دیر آمدن، پنچر شدن ماشینتان باشد، روز بعد واقعاً به‌خاطر پنچر شدن ماشینتان دیرتان خواهد شد.

  • قانون روبه‌رو شدن:

احتمال روبه‌رو شدن با یک آشنا وقتی که با کسی هستید که مایل نیستید با او دیده شوید، افزایش می‌یابد.

  • قانون اثبات:

وقتی می‌خواهید به کسی ثابت کنید که یک ماشین کار نمی‌کند، کار خواهد کرد.

  • قانون بیومکانیک:

نسبت خارش هر نقطه از بدن با میزان دسترسی آن نقطه نسبت عکس دارد.

  • قانون قهوه:

قبل از اولین جرعه از قهوه داغتان، رئیستان از شما کاری خواهد خواست که تا سرد شدن قهوه طول خواهد کشید.

  • قانون ترافیک:

وقتی در ترافیک گیر کرده‌ای، لاینی که تو در آن هستی دیرتر راه می‌افتد.

  • قانون وسایل نقلیه:

وسایل نقلیه اعم از اتوبوس، قطار، هواپیما و … همیشه دیرتر از موعد حرکت می‌کنند، مگر آنکه شما دیر برسید؛ در این صورت درست سر وقت رفته‌اند.

  • قانون اتوبوس:

مدت زیادی منتظر اتوبوس می‌مانی و خبری نیست. پس سیگاری روشن می‌کنی. به محض روشن شدن سیگار، اتوبوس می‌رسد (به عبارت ساده، اگر سیگار را روشن کنی اتوبوس می‌رسد. اگر برای زودتر رسیدنِ اتوبوس سیگار را روشن کنی اتوبوس دیرتر می‌آید).

  • قانون کار:

اگر به نظر می‌رسد همهٔ چیزها خوب پیش می‌روند، حتماً چیزی را از قلم انداخته‌ای.

  • قانون نتیجه:

احتمال بد پیش رفتن کارها نسبت مستقیم با اهمیت آن‌ها دارد.

  • قانون تحویل پروژه:

وقتی موقع تحویل پروژه می‌رسد، دقیقاً همان روز مشکلی در آن پیدا می‌شود.

  • قانون یادگیری:

شما چیزی را یادنمی‌گیرید، مگر بعد از این‌که امتحان آن را دادید.

  • قانون جستجو:

هر وقت دنبال چیزی می‌گردید، همیشه در آخرین مکانی که جستجو می‌کنید، آن را می‌یابید.

  • قانون خرید:

اهمیتی ندارد که چقدر دنبال جنسی بگردید، به محض اینکه آن را خریدید، آن را در مغازه دیگری ارزان‌تر خواهید یافت.

  • قانون چیزهای خوب:

هر چیز خوب در زندگی یا غیرقانونی است یا غیراخلاقی یا چاق‌کننده.

  • قانون ضایع شدن:

احتمال آنکه کاری را که انجام می‌دهید، دیگران ببینند، نسبت مستقیم دارد با میزان احمقانه بودن آن کار.

  • قانون پمپ بنزین:

هنگام ورود به پمپ بنزین جایگاهی که انتخاب می‌کنید، کندتر و طولانی‌تر از جایگاه‌های دیگر خواهد بود.

  • قانون لکه:

زمانی که می‌خواهید لکهٔ روی شیشهٔ پنجره را پاک کنید، لکه در سمت دیگر شیشه خواهد بود.

  • قانون بقای کثیفی:

برای تمیز کردن هر چیزی، چیز دیگری باید کثیف شود.

  • قانون دسترسی:

هرگاه چیزی را دور بیندازید، به محض آنکه دیگر به آن دسترسی نداشته باشید، به آن نیاز پیدا خواهید کرد.

  • قانون صبحانه:

همیشه نان از طرفی که به آن کره مالیده‌اید روی زمین می‌افتد.

  • قانون USB

همیشه یو اس بی دفعهٔ اول جا نمی‌رود حتی اگر جهتش درست باشه.

  • قانون تعمیر:

زمانی که دستگاه معیوب خود را نزد تعمیرکار می‌برید، کاملاً درست و بی‌عیب کار خواهد کرد.

  • قانون اجتناب:

اگر به هر دلیل در جایی قانون مورفی عمل نکند، قراره اتفاق خیلی بدتر و بزرگتری بیفتد.

  • قانون خانم مورفی:

اگر چیزی خراب یا اشتباه بشود، حتماً تقصیر آقای مورفیه.

  • قانون مامان:

اگر دنبال چیزی باشی ولی آن را پیدا نکنی و مادرت بیاید همان‌جا را بگردد قطعاً پیدا می‌کند

  • قانون زندگی مورفی:

آیا زندگی شما نمونه خوبی از قوانین مورفی است؟

قانون تله (فیناگل): اگر بدترین زمان خراب شدن برای چیزی وجود داشته باشد، همان زمان است که خراب می‌شود.

قانون ساد: قانون دیگری هم وجود دارد، موسوم به قانون ساد که معمولاً مترادف قانون مورفی تلقی می‌شود. قوانین مورفی را آمریکایی‌ها به کار می‌برند؛ در حالی که ساد بین انگلیسی‌ها محبوب‌تر است. البته در بحث‌های تخصصی بسیاری اصول ساد را وسیع‌تر از مورفی می‌دانند و معتقدند قوانین ساد بیشتر بر مسئلهٔ بخت و اقبال تأکید دارد. قوانین ساد می‌گویند بخت خوب یا بد بر قامت شخص دوخته شده:

  • وقتی چیز بدون استفاده‌ای را دور می‌ریزی، بعد از مدت کوتاهی به آن شی نیاز پیدا می‌کنی.
  • از دست دادن شنوایی برای همه نا گوار است اما این اتفاق دقیقاً برای آهنگساز مشهوری چون بتهوون رخ می‌دهد.
  • به شهری دیگر مهاجرت می‌کنی؛ انگار فقط به این دلیل که آنجا با یک همشهری آشنا شوی و با او ازدواج کنی.
  • قانون پیدا کردن: هرگاه دنبال چیزی هستید، آن را نخواهید یافت ولی وقتی دیگر دنبال آن چیز نیستید، آن را هربار خواهید یافت.

با این حال، خود کلمه ساد با توجه به معانی غیراخلاقی‌ای که داشت، منفور بود و مردم مورفی را جای آن به کار بردند.