درخواست اصلاح

قدرت

از دانشنامه ویکیدا

قدرت یا زور در علوم اجتماعی به توانایی افراد یا گروه‌ها برای دستیابی به اهداف یا منافع خود از طریق واداشتن دیگران به انجام کارهایی برخلاف خواسته‌شان گفته می‌شود.

قدرت یک امتیاز اجتماعی است که در قشربندی اجتماعی اهمیت دارد و بسیاری از کشمکش‌های اجتماعی حول محور قدرت شکل می‌گیرند. توانایی دستیابی به قدرت تعیین می‌کند که تا چه حد فرد می‌تواند خواسته‌های خود را به زیان دیگران پیش ببرد. قدرت می‌تواند از طریق عضویت در یک طبقه اجتماعی، پذیرفتن یک نقش سیاسی، ویژگی‌های فردی، ثروت و زور به دست آید. کاریزما نیز از عوامل مهم افزایش قدرت است.

تعاریف قدرت

مورگانتا قدرت را رابطه‌ای روانی بین واحدهای اعمال‌کننده و واحدهای تحت تأثیر می‌داند، که از طریق تهدید، جاذبه یا کاریزما اعمال می‌شود. ریمون آرون قدرت را توانمندی برای اقدام یا نابودی تعریف می‌کند. برتراند راسل قدرت را توانایی ایجاد تأثیرات مورد نظر می‌داند. هالستی قدرت را نیازمند اقدام می‌داند که بازیگر "الف" نسبت به بازیگر "ب" برای تحقق آرزوهای خود اعمال می‌کند. ارگانسکی قدرت را در دو قالب مثبت (وادار کردن به اقدام خاص) و منفی (بازداشتن از اقدام نامطلوب) تعریف می‌کند. کارل دویچ قدرت را توانایی برتری یافتن در تعارضات و کنترل رفتار بشری از طریق عادات یا تهدید می‌داند. دیوید سینگر نیز قدرت را مستلزم نفوذ و استفاده از تکنیک‌های تهدید به مجازات و وعده و وعید می‌داند.

ملاصدرا قدرت را کیفیتی نفسانی می‌داند که منشأ انجام یا ترک کاری است و فاعل باید آزاد باشد که هر گاه خواست، کاری را انجام دهد. بخشایشی قدرت را وجود اراده‌ای مستولی و چیره تعریف می‌کند. عمید زنجانی نیز قدرت را مجموعه‌ای از عوامل مادی و معنوی می‌داند که موجب اطاعت فرد یا گروهی از فرد یا گروه دیگر می‌شود.

انواع قدرت

پنج دسته‌بندی قدرت عبارتند از:

  1. قدرت و نفوذ: قدرت مستلزم ابزار اعمال اراده است در حالی که نفوذ ممکن است بدون ابزار محسوس و مادی اعمال شود.
  2. قدرت و زور: هرگاه خشونت شکل فیزیکی و عینی به خود بگیرد، قدرت سیاسی تبدیل به زور می‌شود.
  3. قدرت قابل استفاده و غیرقابل استفاده: برخی از انواع قدرت با وجود اثرگذاری قابلیت استفاده ندارند، مثل سلاح‌های هسته‌ای.
  4. قدرت مشروع و غیرمشروع: قدرت مشروع همراه با اخلاق و قانون است در حالی که قدرت نامشروع فاقد این ویژگی‌ها است.
  5. قدرت مثبت و منفی: قدرت مثبت توانایی وادار کردن به اقدام خاص و قدرت منفی توانایی بازداشتن از اقدام نامطلوب است.

سرچشمه قدرت

پژوهشگران قدرت رهبران را ناشی از دو مؤلفه می‌دانند: تعداد پیروان و میزان آزادی آن‌ها برای تصمیم‌گیری بر مبنای مصلحت خود.

کارکردهای قدرت

قدرت در صحنه بین‌الملل به اشکال گوناگونی استفاده می‌شود، اما ترجمان قدرت در کارکردهای زور مشخص می‌شود:

  • دفاعی: هدف دفع حملات و کاهش خسارت‌ها است.
  • بازدارندگی: جلوگیری از آغاز حمله توسط دشمن.
  • اجبارکنندگی: مجبور کردن دشمن به توقف انجام برخی اقدامات.
  • پرستیژ: تقویت اعتبار و شهرت.

تأثیر قدرت بر فرد و جامعه

پژوهش‌ها نشان داده‌اند که قدرت به صاحبان آن احساس حق بیشتر، انفصال عاطفی و منفعت‌طلبی شخصی می‌دهد. افراد قدرتمند معمولاً به نصایح دیگران بی‌توجه بوده و تأثیر تصمیم‌های خود را بر زندگی دیگران نمی‌بینند. قدرت همچنین باعث جسورتر شدن و معطوف به هدف شدن افراد می‌شود. تأثیرات قدرت بر جامعه نیز شامل تقسیم افراد به قوی و ضعیف و تبدیل روابط انسانی به روابط مبتنی بر تقابل است.

تأثیر قدرت بر مغز

قدرت می‌تواند رفتار، عواطف و شناخت فرد را تغییر دهد. این تغییرات می‌تواند ساختاری و شیمیایی باشد و به تغییرات در ترشح دوپامین و تستوسترون منجر شود که بر برنامه‌ریزی، هدف‌گذاری و تفکر استراتژیک تأثیر می‌گذارد.