درخواست اصلاح

شعر نو

از دانشنامه ویکیدا
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۲۲ توسط AlIA (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

شعر نو یا شعر نوی فارسی یکی از گونه های شعر است که با نوگرایی همراه شده و در مقابل شعر کهن فارسی قرار دارد. در شعر نو بر خلاف شعر کهن، لزومی بر رعایت وزن و عروض و قافیه نیست.

تصویر سیاه و سفید نیما یوشیج؛ پدر شعر نوی ایران
تصویر سیاه و سفید نیما یوشیج؛ پدر شعر نوی ایران

اولین بار در ایران، نیما یوشیج اقدام به سرودن شعر نو کردو بنیانگذار شعر نو در ایران شد. منظومه افسانه، اثر نیما یوشیج، اولین دفتر شعر نو منتشر شده در ایران است و به همین دلیل نیما یوشیج به پدر شعر نوی ایران شهرت پیدا کرد و بعدها قالب شعری او را با نام شعر نیمایی نیز معرفی کردند.

امروزه شعر نو شامل انواع مختلفی از شعر می‌شود. از جمله: شعر نیمایی، شعر سپید، شعر موج نو و... گفته می‌شود که تا پیش از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نیمایوشیج و طرفداران و پیروان سبک شعر نو، در محافل ادبی به عنوان عده‌ای بی‌سواد و بدون دانش ادبی معرفی می‌شدند و کسی به شعر آنها ارزش و بهایی نمی‌داد. اما پس از این واقعه، شاعران نوپرداز تبدیل به سخنگویان مردم شدند و مورد استقبال قرار گرفتند شعر نو در واقع به همه شعرهایی که گفته می شود که غیر سنتی هستند اما از آنجایی که شعر نیمایی اولین بار کاربرد جدیدی از عروض قافیه در شعر را ارائه داده، اغلب با نام شعر نو معرفی می‌شود.

انواع شعر نو

  • شعر نیمایی: وزن عروضی دارد اما جای قافیه‌ها مشخص نیست. از معروف‌ترین سرایندگان شعر نیمایی می توان به مهدی اخوان ثالث، فروغ فرخ‌زاد و سهراب سپهری اشاره کرد.
  • شعر سپید: این شعر آهنگین است اما وزن عروضی ندارد و جای قافیه‌ها در آن مشخص نیست برخی از اشعار احمد شاملو در قالب شعر سپید سروده شده‌اند.
  • شعر موج نو: این قالب شعری نه قافیه دارد و نه وزن عروضی و فرق آن با نثر در تخیل شعری است. موج نو یکی از پیچیده‌ترین قالب‌های شعری است. احمدرضا احمدی یکی از شاعرانی است که سرودن شعر موج نو را تجربه کرده‌است.

شعر نیمایی "تو را من چشم در راهم"

تو را من چشم در راهم

شباهنگام

که می گیرند در شاخ تَلاجَن سایه ها رنگ سیاهی

وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم

تو را من چشم در راهم

شباهنگام

در آن دم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند

در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام

گرم یادآوری یا نه، من از یادت نمی کاهم

تو را من چشم در راهم.