قافیه
قافیه به کلماتی گفته میشود که در پایان مصراعهای یک شعر آمدهاند و یک یا چند حرف مشترک در پایانشان وجود دارد. بر این اساس، مصراعهایی را که قافیه مشابه داشته باشند، «همقافیه» میگوییم.
به تعریف دگر، قافیه حرف یا حروف مشترک پایان کلمات غیرتکراری، در پایان کلماتی که بهتنهایی معنا معنی دارند است. این کلماتِ دارای حرف یا حرف مشترک انتهایی را همقافیه مینامند.
قافیه را در لغت، از پیرونده گویند و در اصطلاح کلمهای است که در آخر بیت شعر واقع شود و بر آن شعر عام گردد.
در واقع قافیه به حروف مشترکی گفته میشود که در واژههای پایانی قرینههای شعر منظوم تکرار میشود؛ واژههایی که این حروف مشترک در آنها آمده است «کلمات قافیه» نامیده میشوند.
گاهی قافیه علاوه بر پایان مصراعها، در درون آنها نیز میآید که به آن «قافیه درونی» میگوییم و شعری که چنین قافیهای دارد «شعر مسجع» نامیده میشود.
انواع قافیه
قافیه به اعتبار تقطیع و به اجماع اهل عرب و فارس، پنج نوع است:
مترادف
ترادف در لغت به معنی پیاپی شدن است و آن قافیهای است که دو حرف ساکن پیاپی باشد؛ مانند: یار.
متدارک
تدارک در لغت به معنی دریافتن است و آن قافیهای است که دو حرف متحرک و یک حرف ساکن باشد؛ مانند: خِرد.
متکاوس
در لغت به معنی انبوهی است و در اصطلاح قافیهای است که چهار حرف متحرک و یک حرف آخر ساکن باشد؛ مانند: بزنمش.
متواتر
تواتر در لغت به معنی پیاپی شدن است و آن متحرکی است که در دو طرفش حرف ساکن باشد؛ مانند: درکش.
متراکب
متراکب در لغت به معنی برهم نشستن است و آن قافیهای با سه حرف متحرک و ساکنی در آخر است؛ مانند: فکند.
بعضی این الفاظ را القاب قوافی گویند و بعضی حدود قافیه گویند.