درخواست اصلاح

هوشنگ گلشیری

از دانشنامه ویکیدا
نسخهٔ تاریخ ‏۱۰ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۰۵:۲۷ توسط Raha (بحث | مشارکت‌ها) (ایجاد مقاله)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

هوشنگ گلشیری نویسنده و روزنامه‌نگار معاصر ایرانی است که در تاریخ ۲۵ اسفند ۱۳۱۶ در اصفهان به دنیا آمد و در نوجوانی به واسطه شغل پدر به آبادان رفت. به گفته خودش:

هوشنگ گلشیری
هوشنگ گلشیری
اطلاعات شخصی
نام(های): هوشنگ گلشیری
تاریخ تولد: ۲۵ اسفند ۱۳۱۶
محل تولد: اصفهان
تاریخ فوت: ۱۶ خرداد ۱۳۷۹
محل دفن: امام‌زاده طاهر کرج
پیشه: نویسنده و روزنامه‌نگار
همسر(ها): فرزانه طاهری
فرزندان: غزل و باربد

«اقامت در آبادان باید شکل‌دهنده حیات فکری و احساسی من باشد. پدرم کارگر بنا، سازندهُ مناره‌های شرکت نفت بود و ما مدام از خانه‌ای به خانهُ دیگر می‌رفتیم و همه‌اش هم بازی و بازی می‌کردیم. فقر هم بود، اما آشکار نبود، چون همه مثل هم بودیم و عالم بی‌خبری بود.»

گلشیری دوران تحصیل را در آبادان گذراند و در 1334 به زادگاهش بازگشت. سپس برای تحصیل در رشته ادبیات فارسی به دانشگاه اصفهان رفت. در دوران دانشجویی

با انجمن ادبی صائب در شهر اصفهان آشنا شد و این موضوع باعث افزایش علاقه او به ادبیات شد و شروع به جمع‌آوری ادبیات عامیانه شهر اصفهان و مناطق اطراف آن کرد.

او مدتها به عنوان آموزگار در روستاها و بعد شهر اصفهان کار می‌کرد. سپس به عنوان استاد در دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران مشغول به کار شد.

او با نگارش رمان کوتاه شازده احتجاب در اواخر دهه 40 به شهرت فراوانی رسید. این کتاب را یکی از قوی‌ترین داستان‌های ایرانی و گلشیری را وی را از تأثیرگذارترین داستان‌نویسان معاصر زبان فارسی دانسته‌اند.

او سردبیر مجله کارنامه بود. از دیگر فعالیت‌های مطبوعاتی او می‌توان به همکاری با مجلات آدینه، دنیای سخن، مفید و فصلنامه زنده‌رود اشاره کرد.

هوشنگ گلشیری در 16 خرداد 1379 در سن 62 سالگی بر اثر ابتلا به مننژیت درگذشت و در امامزاده طاهر کرج به خاک سپرده شد. بنیاد هوشنگ گلشیری هر سال جوایزی را به آثار منتخب زبان فارسی اهدا می‌کند.

آثار

برخی از |آثار هوشنگ گلشیری در جدول زیر دسته‌بندی شده‌اند:

مجموعه داستان رمان داستان بلند فیلم‌نامه
مثل همیشه شازدهٔ احتجاب شاه سیاه‌پوشان دوازده رخ
نمازخانه کوچک من کریستین و کید حدیث ماهیگیر و دیو
جُبّه‌خانه بره گمشده راعی
پنج گنج معصوم پنجم یا حدیث مرده بر دار کردن آن سوار که خواهد آمد
دست تاریک دست روشن در ولایت هوا، تفننی در طنز
نیمهٔ تاریک ماه آینه‌های دردار
جِن‌نامه