درخواست اصلاح

یوسفعلی میرشکاک

از دانشنامه ویکیدا
نسخهٔ تاریخ ‏۳۱ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۱۶:۱۴ توسط AlIA (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

یوسفعلی میرشکاک شاعر، نویسنده، طنزپرداز ایرانی در سال ۱۳۳۸ در روستای خیرآباد معلا از توابع شوش به دنیا آمد. میرشکاک را می‌توان یکی از مؤثرترین پایه‌گذاران جریان ادبیات و شعر انقلاب دانست.[۱]

یوسفعلی میرشکاک
یوسفعلی میرشکاک
اطلاعات شخصی
نام(های): یوسفعلی میرشکاک
تاریخ تولد: 20 شهریور 1338
محل تولد: روستای خیرآباد معلا، شوش، استان خوزستان
ملیت: ایرانی
محل زندگی: تهران
پیشه: نویسنده، شاعر، نقاش، طنزپرداز

او از کسانی است که پشتوانه‌های نظریه‌پردازیش، بن‌مایه‌های شعرش را ساخته و در همین مسیر، نسل و جریانی را نیز پرورش داده است. فعالیت او در زمینه‌ی سرودن شعر به پیش از انقلاب اسلامی ایران بازمی‎‌گردد، اما حضور جدی او در این حوزه مثل بسیاری از شاعران دیگر هم‌‎نسلش مربوط به پس از پیروزی انقلاب اسلامی است.

میرشکاک همزمان با شاعری فعالیت مطبوعاتی خود را با مسئولیت در بخش شعر روزنامه جمهوری اسلامی آغاز نمود. او در اوایل دهه شصت، علاوه بر حضور در جبهه‌های دفاع مقدس، به‌عنوان شاعر و منتقد ادبی فعالیت چشم‌گیری داشت و آثار او یکی پس از دیگری منتشر می‌شد و مورد استقبال قرار می‌‎گرفت.

همکاری و همراهی او با شهید سید مرتضی آوینی، نقطه عطفی در فعالیت هنری و فرهنگی وی محسوب می‌شود.

او موفق شد جایزه جشنواره شعر فجر را از آن خود کرده و به عنوان یکی از پیشکسوتان شعر سه دهه اخیر بارها مورد تقدیر قرار گیرد.

زندگینامه

او در زادگاه خود خواندن و نوشتن آموخت. شاهنامه‌خوانیها و فایزخوانی‌های پدرش در آن سن تاثیری عمیق در او بر جای گذاشت به نحوی که از سال‌های نوجوانی میل پایان‌ناپذیر به مطالعه و خواندن پیدا نمود و در جستجوی کتاب‌های تازه بر می آمد.

در زمان تحصیل در دبیرستان که وی مصادف با حوادث انقلاب اسلامی بود، به دلیل شعارهای سیاسی ماموران خانه پدریش را مورد بازرسی قرار دادند خود وی در خانه نبود، اما بخش زیادی از کتاب هایش را از بین بردند.

اندکی پس از انقلاب بود که راهی تهران شد و در آنجا به حلقه شاعران نوپای انقلابی پیوست و از همان زمان به عنوان شاعری با زبان محکم و حماسی در میان دیگران شناخته شد. نگاه نافذ و گیرا و صدای پرطنین ‌اش باعث می‌شد در هر مجلسی که به شعرخوانی می‌ پردازد، خیلی زود شناخته شود و نام و چهره‌اش در اذهان بماند.

فعالیت سیاسی و مطبوعاتی ‌اش را از همین دوران در حزب جمهوری اسلامی و سپس روزنامه این حزب و نیز در روزنامه کیهان شروع کرد و چندی نگذشت که مسئولیت صفحات ادبی این روزنامه ‌ها به او سپرده شد.

با شروع دفاع مقدس به جبهه ‌رفت. دهه شصت علاوه بر حضور در جبهه دهه‌ای بود که او جایگاه خود را به عنوان یک شاعر و منتقد ادبی به تثبیت رساند و آثار او یکی پس از دیگری منتشر شدند.

آثار

نخستین مجموعه شعر او با عنوان قلندران خلیج، در دهه شصت خورشیدی منتشر شد. دیوان بزرگ ‌ترین شاعر سبک هندی عبدالقادر بیدل دهلوی، برای اولین بار در ایران به همت و تصحیح او به چاپ رسید.

او در همین دوران نقاشی را که همواره به آن علاقه ‌مند بود جدی‌ تر گرفت و تابلو های ارزشمندی خلق کرد. تا کنون چندین نمایشگاه از آثار نقاشی او برگزار شده که با استقبال پرشور علاقه‌ مندان به این هنر مواجه شده است.

مجموعه شعرهای او با عنوان «ماه و کتان»، «از چشم اژدها»، «از زبان یک یاغی» و… یکی پس از دیگری به چاپ می ‌رسیدند و او همچنان در حال خواندن و آموختن بود.

او یکی از بهترین منتقدان ادبی دوران ما است و شاهد این سخن مقالات متعدد و آثاری است که در این زمینه منتشر کرده که از آن جمله می‌توان به کتاب ‌های «در سایه سیمرغ» و «اجمال و تفصیل» اشاره کرد.

این شاعر همچنین از چهره ‌های درخشان غزل و چهارپاره ‌سرایی در شعر سه دهه اخیر به شمار می رود. از دیگر مجموعه شعرهای او می‌توان به «جای دندان پلنگ» و «زخم بی ‌بهبود» اشاره کرد.

کتاب «دیپلمات ‌نامه» او جایزه بهترین طنز مکتوب کشور را از آن خود کرده است. بارها در جشنواره سراسری طنز مکتوب از او تقدیر شده و جوایز فراوانی برده و امروزه به عنوان داور در این جشنواره ‌ها حضور پیدا می‌کند.

او سال‌ ها است به تدریس و تاویل شاهنامه فردوسی مشغول است و در این زمینه تحقیقات ارزشمندی را به چاپ رسانده است. در زمینه ‌های اجتماعی نیز نقطه ‌نظرات و انتقادات ارزشمندی دارد که بخش‌ هایی از آنها در کتابی با عنوان «غفلت و رسانه ‌های فراگیر» به چاپ رسیده ‌اند.

سروده

نمونه ای از سروده‌های یوسفعلی میرشکاک:

سر بر آر ای خصم کافر کیش حیدر مرده است

معنی انا فتحنا سراکبر مرده است

صاحب معراج یعنی مصطفی منبر سپرد

آنکه بر منبر سلونی گفت و منبر مرده است

ای یهود خیبری بردار دست از آستین

مرتضی صاحب لوای فتح خیبر مرده است

گر حسن را زهر خواهی داد ای فرزند هند

گاه شد چون صاحب تیغ دو پیکر مرده است

زینبی کو تا بگرید زار بر نعش حسین

یا حسین آیا کسی جز تو مکرر مرده است

آفتاب دین احمد جانشین بو تراب

بر سر حق سدر سبز سایه گستر مرده است

کهف کامل آخرین فرزند صدق مصطفی

شهپر جبریل اسماعیل هاجر مرده است

لا فتی الا علی لاسیف الا ذولفقار

روز خندق پیش چشم خیل کافر مرده است

خاک بر سر کن الاشرق حقیقت همعنان

باختر پیوند شادی کن که خاور مرده است

منابع

  1. <درباره یوسفعلی میرشکاک> برداشت شده در 1401/01/12