درخواست اصلاح

نصرالله مردانی

از دانشنامه ویکیدا
نسخهٔ تاریخ ‏۱۴ آوریل ۲۰۲۳، ساعت ۰۳:۳۰ توسط Raha (بحث | مشارکت‌ها) (ایجاد مقاله)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

نصرالله مردانی شاعر ایرانی اهل کازرون است که در سال ۱۳۲۶ در کازرون به دنیا آمد و در سال ۱۳۸۲ در کربلا درگذشت. نصرالله مردانی چهره‌ ماندگار ادبیات ایران در سال ۱۳۸۲ است. او بخاطر اشعار حماسی و انقلابی‌اش به شهرت رسید.

تصویری از نصرالله مردانی
تصویری از نصرالله مردانی
اطلاعات شخصی
نام(های): نصرالله مردانی
تاریخ تولد: ۱۳۲۶
محل تولد: کازرون
تاریخ فوت: ۱۳۸۲ در کربلا
محل دفن: کازرون، بوستان مردانی
ملیت: ایرانی
پیشه: شاعر
نام پدر: شیخ عوض مردانی
نام مادر: سیده فاطمه زهرایی
فرزندان: بهاره، مریم، راضیه، محمدحسن، فاطمه

او در سرودن غزل تحت تاثیر محسن پزشکیان از شعرای معروف کازرون بود. او با الهام از سبک شعری حافظ و فردوسی توانست در اشعار خود پیوندی میان غزل و حماسه ایجاد کند و اشعار حماسی ویژه‌ای بسراید. نصراللله مردانی الهام بخش و الگوی بسیاری از شاعران انتقلابی ایران است.

برخی نصرالله مردانی را شاعر شهدا می‌دانند؛ چرا که او اشعار متعددی در رسای شهیدان سروده است.

از نصرالله مردانی کتاب‌ها و مجموعه اشعار زیادی منتشر شده‌است. از این جمله می‌توان به کتاب خون‌نامهٔ خاک اشاره کرد که در سال ۱۳۶۴ به عنوان کتاب برگزیده سال انتخاب شد.

تصویری از آرامگاه نصرالله مردانی در کازرون
تصویری از آرامگاه نصرالله مردانی در کازرون

نصرالله مردانی در سال ۱۳۸۲ در سن 56 سالگی در کربلا درگذشت. پیکر او در غرب شهر کازرون و در مجموعهٔ بوستان مردانی به خاک سپرده‌شد.

نصرالله مردانی در ال‌های پایانی عمر خود مشغول تالیف دایرةالمعارف شعر فارسی برای ائمه بود که به دلیل مرگ او، این اثر ناتمام ماند.

آثار

  • قیام نور
  • خون‌نامهٔ خاک
  • آتش نی
  • ستیغ سخن
  • سمند صاعقه
  • مجموعه‌های الماس آب
  • حافظ از نگاه مردانی
  • گل باغ آشنایی
  • شهیدان شاعر
  • چهارده نور ازلی
  • قانون عشق

نمونه شعر

من واژگون، من واژگون، من واژگون رقصیده ام

من بی سر و بی دست و پا، در خواب خون رقصیده ام

میلاد بی آغاز من هرگز نمی داند کسی

من پیر تاریخم که بر بام قرون رقصیده ام

فردای ناپیدای من، پیداست در سیمای من

این سال که با فرداییان در خون کنون رقصیده ام

منظومه ای از آتشم، آتشفشانی سرکشم

در کهکشانی بی نشان، خورشید گون رقصیده ام

ای عاقلان در عاشقی دیوانه می باید شدن

من با بلوغ عقل در اوج جنون رقصیده ام

میلاد دانایی منم، پرواز بینایی منم

من در عروجی جاودان از حد فزون رقصیده ام

با رقص من در آسمان، رقص تمام اختران

من بر بلندای زمان بنگر که چون رقصیده ام