شهید احمد کاظمی
احمد کاظمی یکی از سرداران شهید ایرانی است که در سال ۱۳۳۷ در نجف آباد اصفهان متولد شد و در تاریخ در اثر سانحه سقوط هواپیما به شهادت رسید.
او در جریان مبارزات مردمی علیه رژیم پهلوی فعالیتهای متعددی داشت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در سال 13۵۹ به کردستان رفت و به مبارزه با عناصر ضد انقلاب پرداخت.
سپس با آغاز جنگ تحمیلی به جبهههای جنگ رفت و در هشت سال دفاع مقدس در سمتهای مختلف ازجمله فرماندهی جبهه فیاضیه آبادان، فرماندهی لشکر ۸ نجف، فرماندهی لشکر ۱۴ امام حسین، فرماندهی قرارگاه حمزه سیدالشهدا و قرارگاه رمضان و فرماندهی نیروی هوایی سپاه به مبارزه با بعثیها پرداخت و در جریان این مبارزات بارها از نواحی مختلف از جمله پا، دست، و کمر مورد جراحت قرار گرفت.
شهید احمد کاظمی از تحصیل نیز غافل نشد و تحصیلات خود در رشته جغرافیا تا مقطع کارشناسی و در رشته مدیریت دفاعی تا مقطع کارشناسی ارشد ادامه داد و سپس در رشته مدیریت دفاعی به عنوان دانشجوی دکترا نیز پذیرفته شد.
احمد کاظمی در سال 1379 ۱۳۷۹حکم فرماندهی نیروی هوایی سپاه را از رهبر ایران دریافت کرد و در دوران حضور خود در این سمت نیروی هوایی را از نظر سازمان، ساختار و سازماندهی و سازمان موشکی ارتقا داد. سپس در سال 1384 از سوی فرمانده کل سپاه، به عنوان فرماندهی نیروی زمینی منصوب شد.
وی در زمان حیات خود موفق به دریافت سه مدال فتح از رهبر ایران، سید علی خامنهای شد.
اقدامات
ازجمله اقدامات شهید احمد کاظمی در طول سالهای فعالیت وی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- حضور در جبهههای جنوب لبنان
- حضور در جبهههای آبادان به همراه یک گروه 50 نفری
- حضور در عملیات حصر آبادان
- تشکیل لشکر زرهی از گروه 50 نفره خود و تجهیز آنها با سلاح،تانک و نفربر و توپخانه و ماشین آلات غنیمت گرفته شده از عراقیها
- کمک به راهاندازی و شکلگیری نیروی زمینی سپاه به عنوان معاون عملیاتی نیروی زمینی سپاه
- تقویت و ارتقای یگانهای صفی نیروی زمینی سپاه
شهادت
احمد کاظمی در تاریخ 19 دی سال 1384 در حالی كه عازم ماموريت عمليات بود، در اثر سقوط هواپيمای فالكن سپاه در حدود 10 كيلومتری فرودگاه اروميه به خاطر نقص فنی در هر دو موتور آن به شهادت رسید. در این حادثه جمعی از همراهان احمد کاظمی از جمله سردار سعيد مهتدی فرمانده لشكر پياده مكانيزه 27 محمد رسول الله و 9 نفر ديگر نیز به شهادت رسیدند.
وصیتنامه
الله اکبر
اشهد ان لا اله الا الله اشهد ان محمد رسول الله اشهید ان علیاً ولی الله
خداوندا فقط میخواهم شهید شوم شهید در راه تو، خدایا مرا بپذیر و در جمع شهدا قرار بده. خداوندا روزی شهادت میخواهم که از همه چیز خبری هست الا شهادت، ولی خداوندا تو صاحب همه چیز و همه کس هستی و قادر توانایی، ای خداوند کریم و رحیم و بخشنده، تو کرمی کن، لطفی بفرما، مرا شهید راه خودت قرار ده. با تمام وجود درک کردم عشق واقعی تویی و عشق شهادت بهترین راه برای دست یافتن به این عشق.
نمیدانم چه باید کرد، فقط میدانم زندگی در این دنیا بسیار سخت میباشد. واقعاً جایی برای خودم نمییابم هر موقع آماده میشوم چند کلمهای بنویسم، آنقدر حرف دارم که نمیدانم کدام را بنویسم، از درد دنیا، از دوری شهدا، از سختی زندگی دنیایی، از درد دست خالی بودن برای فردای آن دنیا، هزاران هزار حرف دیگر، که در یک کلام، اگر نبود امید به حضرت حق، واقعاً چه باید میکردیم. اگر سخت است، خدا را داریم اگر در سپاه هستیم، خدا را داریم اگر درد دوری از شهدای عزیز را داریم، خدا داریم.
ای خدای شهدا، ای خدای حسین، ای خدای فاطمة زهرا(س)، بندگی خود را عطا بفرما و در راه خودت شهیدم کن، ای خدا یا رب العالمین.
راستی چه بگویم، سینهام از دوری دوستان سفر کرده از درد دیگر تحمل ندارد. خداوندا تو کمک کن. چه کنم فقط و فقط به امید و لطف حضرت تو امیدوار هستم. خداوندا خود میدانم بد بودم و چه کردم که از کاروان دوستان شهیدم عقب ماندهام و دوران سخت را باید تحمل کنم. ای خدای کریم، ای خدای عزیز و ای رحیم و کریم، تو کمک کن به جمع دوستان شهیدم بپیوندم.
گرچه بدم ولی خدا تو رحم کن و کمک کن. بدی مرا میبینی، دوست دارم بنده باشم، بندگیام را ببین. ای خدای بزرگ، رب من، اگر بدم و اگر خطا میکنم، از روی سرکشی نیست. بلکه از روی نادانی میباشد. خداوندا من بسیار در سختی هستم، چون هر چه فکر میکنم، میبینم چه چیز خوب و چه رحمت بزرگی از دست دادم. ولی خدای کریم، باز امید به لطف و بزرگی تو دارم. خداوندا تو توانایی. ای حضرت حق، خودت دستم را بگیر، نجاتم بده از دوری شهدا، کار خوب نکردن، بندة خوب نبود،... دیگر...
حضرت حق، امید تو اگر نبود پس چه؟ آیا من هم در آن صف بودم. ولی چه روزهای خوشی بود وقتی به عکس نگاه میکنم. از درد سختی که تمام وجودم را میگیرد دیگر تحمل دیدن را ندارم. دوران لطف بیمنتهای حضرت حق، وای من بودم نفهمیدم، وای من هستم که باید سختی دوران را طی کنم.
الله اکبر خداوندا خودت کمک کن خداوندا تو را به خون شهدای عزیز و همة بندگان خوبت قسم میدهم، شهادت را در همین دوران نصیب بفرمایید و توفیقام بده هر چه زودتر به دوستان شهیدم برسم، انشاء الله تعالی.
منزل ظهر جمعه ۶/۴/۸۲[۱]
منابع
- ↑ زندگی نامه احمد کاظمی [برداشته شده در 25 بهمن 1402]