انقلاب اسلامی ایران
انقلاب اسلامی ایران یا انقلاب اسلامی، که در کشورهای غربی به عنوان انقلاب 1979 ایران نیز شناخته میشود، یک تحول بزرگ سیاسی-اجتماعی ایرانی بود که از سال ۱۳۴۲ شروع و تا سال ادامه یافت و در نهایت با مشارکت طبقات مختلف مردم در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ معادل ۷ ژانویهٔ ۱۹۷۸ تا ۱۱ فوریهٔ ۱۹۷۹ به نتیجه رسید و سلسله پهلوی را سرنگون کرد.
سید روح الله موسوی خمینی به عنوان رهبر انقلاب اسلامی پیش از سال ۱۳۴۲ شروع به مبارزه با حکومت وابسته پهلوی و ظلم آن به مردم کرد و مردم سراسر ایران او را به عنوان رهبر انقلاب میدانستند و فرامین او را در جهت پیشبرد انقلاب اسلامی ایران تبعیت میکردند. پس از مردم مذهبی که بزرگترین گروههای انقلابی را تشکیل میدادند، گروههای ایدئولوژیک گوناگونی همچون طرفداران احزاب سوسیالیسم و ناسیونالیسم نیز در انقلاب ایران حضور داشتند. در عین حال این انقلاب، نخستین انقلاب اسلامی جهان است. این انقلاب آخرین نمونه از انقلابهای کلاسیک قرن بیستم بود که با تکیه بر ایدئولوژی به نتیجه رسید.
پس از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲، محمدرضا پهلوی به سرکوب مخالفان و تثبیت قدرت خود پرداخت و طرحهایی موسوم به انقلاب سفید که محور اصلی آن، اصلاحات ارضی بود، را به اجرا گذاشت. افزایش چندبرابری درآمدهای نفتی و اجرای این طرحها، از طرفی موجب توسعهٔ اقتصادی و دگرگونی ساختار اجتماعی ایران بود و از سوی دیگر با افزایش اختلاف طبقاتی، تورم و تنشهای اجتماعی در دهههای ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ فشار را بر مردم افزایش داد. اما محمدرضا پهلوی به جای حل مشکلات اقتصادی با معطوف کردن اقدامات امنیتی و اطلاعاتی خویش بر سرکوب طبقهٔ متوسط جدید و احزاب ملیگرا، مارکسیستی و سکولار، خود را در مقابل روحانیون مذهبی و تفکرات مبارز جدید اسلامی آسیبپذیر ساخت. انقلاب سفید و اصلاحات ارضی او و نیز جانبداری وی از رژیم اسرائیل با مخالفت روحانیون شیعه بهویژه سید روح الله موسوی خمینی روبهرو شد. در آن دوران بخشی از روشنفکری در ایران (از جمله دکتر علی شریعتی) تفسیری سیاسی و انقلابی از شیعه را به عنوان یک ایدئولوژی رهایی ساز، در اذهان مردم بهویژه دانشآموزان و دانشجویان به جای گذاشتند.
حکومت پهلوی برای فشار بر امام خمینی و فاصله انداختن بین مردم و رهبری انقلاب تصمیم به تبعید امام خمینی از ایران گرفت. امام خمینی در تمام سالهای تبعید و مبارزات خود، خواهان ایجاد یک حکومت اسلامی بر طبق قوانین اسلامی به جای سلطنت موروثی بود. در این دوران سازمانهای چریکی مارکسیست و اسلامگرا شکل گرفتند که به مبارزهٔ مسلحانه با رژیم پهلوی اعتقاد داشتند. با تشدید فشار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی حزب دولتی رستاخیز بر اقتصاد، اجتماع و مذهب در اواسط دههٔ ۱۳۵۰، بازاریان و روحانیون محافظهکار و غیرسیاسی نیز به عنوان دو متحد تاریخی یکدیگر، به صفوف مبارزان انقلابی پیوستند.
تنشها و نارضایتیهای مردم پس از برخوردهای خشن و امنیتی نیروهای امنیتی و محدودیتهای برگزاری مراسمات مذهبی بالا گرفت و رویدادهایی چون فاجعهٔ آتشسوزی سینما رکس آبادان، کشتار معترضان در میدان ژاله معروف به جمعه سیاه و دیگر اعتراضات، بی تفاوتی شاه به مخالفان، موجب تشدید اعتراضات و از دست رفتن امکان مصالحه شدو دامنهٔ اعتراضات از صدها هزار نفر به میلیونها نفر رسید. وقوع اعتصابات گسترده و پیوستن طبقهٔ کارگر به تظاهراتها و در نتیجه فلج شدن اقتصاد کشور انجامید. با پیوستن کارگران به تظاهراتها. سرانجام، امام خمینی در ۲۳ دی ماه برای راهبری انقلاب، شورای انقلاب اسلامی ایران را تأسیس کرد و روز پس از آن شاه به بهانه استراحت در خارج از ایران از کشور خارج شد. نهایتاً با خروج شاه از ایران و عدم موفقیت دولت شاپور بختیار و بازگشت امام خمینی به ایران در ۱۲ بهمن، تشکیل دولت موقت ایران به نخستوزیری مهدی بازرگان در ۱۵ بهمن و نهایتاً، دو روز نبرد مسلحانه سازمانهای چریکی و هزاران داوطلب مسلح با گارد شاهنشاهی و اعلام بیطرفی ارتش در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید.
سپس در کوتاه ترین زمان ممکن با برگزاری همهپرسی نظام جمهوری اسلامی در ۱۲ فروردین ۱۳۵۸، نظام «جمهوری اسلامی» جایگزین نظام پیشین گردید. سپس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۵۸ تدوین شد که در آن جمهوری اسلامی ایران بر مبنای اصل ولایت فقیه، با 99.5 درصد آرا مثبت مردم در همه پرسی، قانون اساسی به تصویب رسید. پس از انقلاب، سازمانهای سیاسی که ایدئولوژی متفاوتی نسبت به حکومت منتخب مردم داشتند با مخالفت با آرا مردم در همه پرسی، به روشهای گوناگون به مخالفت با حکومت و مردم برخواستند و راه خود را از مردم جدا کردند، پس از شروع اقدامات مسلحانه و ترور و بمب گذاری توسط حکومت سرکوب شدند.
افرادی باور دارند برداشت نادرست دلایل پیشرفت کشورهای غربی توسط حکومت پهلوی و بهخصوص شخص محمدرضا پهلوی از جمله دلایل وقوع انقلاب اسلامی بوده است. به باور او پیشرفت ایران از طریق مقابله با باورهای مذهبی مردم ایران و تغییر سبک زندگی ایرانیان میسر بود. او اینگونه فکر میکرد که دلیل اصلی پیشرفت کشورهای غربی نه برنامهریزی و مدیریت درست دولتها، بلکه نحوه لباس پوشیدن و فرهنگ ضد دینی آنها است. از سوی دیگر حکومت ساختارهای میانجیِ کنترلکنندهٔ اجتماعی نظیر احزاب را تضعیف یا تخریب کرده بود و مانع از تشکیل جامعهٔ مدنی و سیاسی متعارف شده بود. به تعبیری میتوان انقلاب اسلامی را واکنشی مردمی به تلاشهای غربگرایانه و سکولاریزاسیون شاه مورد حمایت غرب، واکنش نهچندان محافظهکارانه به بیعدالتی اجتماعی و ناتوانیهای این حکومت دانست. بسیاری از ایرانیان باور داشتند که شاه وابسته و مدیون قدرتهای غربی مخصوصا آمریکا و انگلیس است و با ترویج فرهنگ غربی تلاش دارد فرهنگ هزاران ساله ایران را آلوده میکند. همچنین، حکومت شاه با برگزاری جشنهای 2500 ساله و بنا کردن کاخها و عمارات مجلل همزمان با فشار اقتصادی بر مردم عادی، فاسد و اهلِ بریز و بپاش دیده میشد.