گنج مظفر
گنج مظفر نام مجموعه نمایش خانگی ایرانی است به کارگردانی مهران مدیری که دنباله سریال باغ مظفر است.
در آذر ۱۳۸۶ اخباری مبتنی بر این که این سریال از طریق لوح فشرده و به صورت پخش خانگی منتشر میشود از صدا و سیما پخش شد، اما پخش سریال بنا به دلایلی به تعویق افتاد.
در تیر ۱۳۹۲ با واگذاری مالکیت این سریال به مؤسسه گلرنگ، رسانه زمینه برای پخش آن در شبکه خانگی فراهم شد و در تاریخ ۲ مهر ۱۳۹۲ نخستین مجموعه این سریال روانه بازار شد.
چکیده داستان
سریال گنج مظفر داستان مظفر زرگنده، ملقب به مظفرخان است که یکی از نوادگان خانقلیخان قجری، خان بزرگ منطقه قلهک تهران است. او که در عمارت آبا و اجدادی خود، با خدم و حشم و بچههایش زندگی میکند، همواره با همسایه و پسرعمویش، منصور مظفر زرگنده اختلاف و دعوا دارد. زندگی عادی مظفرخان در عمارت خانوادگی ادامه دارد، تا اینکه اعضای خانواده پشت یکی از قاب عکسها، یک نقشه گنج پیدا میکنند.
بازیگران سریال گنج مظفر
نام بازیگر | نقش | توضیح |
---|---|---|
مهران مدیری | مظفر خان | خان قلهک، پدر کامران و فروغ الزمان |
سیامک انصاری | کامران/ خان قلی خان | پسر مظفر خان، جد مظفرخان |
محمدرضا هدایتی | منصور خان | پسر عموی مظفرخان، پدر شایان |
نصرالله رادش | حیف نان | نوکر مظفرخان |
رضا شفیعیجم | قل مراد | پسرعموی مظفرخان و منصور خان |
شقایق دهقان | نازی | دختر بردبار، همسر کامران |
سحر جعفری جوزانی | فروغ الزمان | دختر مظفرخان، خواهر کامران |
بهنوش بختیاری | اشرف | همسر منصور خان |
نادر سلیمانی | بردبار | همسر مهرناز، پدر نازی و نیما |
الیکا عبدالرزاقی | مهرناز | همسر بردبار، مادر نازی و نیما |
هادی کاظمی | نیما/ پدر خان قلی خان | پسر بردبار و مهرناز، برادر نازی |
جواد عزتی | حبیب | سمسار |
علی لک پوریان | جمشید پور لک | پیشکار مظفر خان |
ساعد هدایتی | پرویز خان | رئیس جمشید |
محمد شیری | سرگرد | معاون خدمات قضایی |
شایان احدیفر | شایان | پسر شیدا و منصور خان |
حمید کاشانی | آقای جمالی | عتیقه فروش |
نگار پیلآرام | پسته | ندیمه منصور خان |
رضا نیک نبرد | پلیس راهنمایی و رانندگی |
نقد سریال
دیدن سریال «گنج مظفر» تولید شده در سال ۸۶ و پخش شده در سال ۹۲ ، اگر هیچ دستاوردی نداشته باشد لااقل ثابت کرد که این دست از کارها ، کاملا دارای تاریخ مصرف بوده و در نتیجه دارای ارزشهای هنری نمیتواند باشد؛ چه در محتوا و چه در فرم.
در زمانهای که چشمان مخاطب مورد هجوم تصاویری مملو از رنگ و نور و جذابیتهای بصری و ریتم تند تصاویر قرار دارد، دیدن کاراکترهایی خشک و بی جان، ساکن و بیتحرک، نشسته بر مبل و صندلی و نه حتی حرکت دوربینی، با رنگهای مرده قهوهای بسیار عذاب آور و در تضاد مستقیم با هدف کمدی و طنز است.
عدهای دور هم جمع شدهاند تا با یافتن سه تکه گمشده از یک نقشه گنج، پازل را کامل کنند و گنج را به دست آورند. آدمهایی که در زندگیشان حتی یک کار مثبت هم نکردهاند و به قول معروف نان بازویشان را نخوردهاند، در طمع دستیابی به گنج هستند.
شخصیتهای سریال، جملگی دچار نوعی بلاهت و کجفهمی هستند که این نوع شخصیتها کم کم به عنصر اصلی آثار مدیری تبدیل شده اند؛ حتی شخصیتهای فرعی داستان و یا سیاهی لشگرها، تا جایی که مسئولان کاخ، قادر به تشخیص مهران مدیری جعلی یا همان خانمظفر نیستند و به همین ترتیب سرباز نگهبان کاخ، پلیس راهنمایی و رانندگی و... . استفاده از شخصیت واقعی مهران مدیری هم ، دارد تبدیل به تکرار میشود هم در مرد دو هزار چهره و هم در اینجا.
شوخیها و موقعیتهایی که قرار است ما را بخندانند به ساده ترین شکل ممکن اجرا شدهاند: به عنوان نمونه خانواده مظفر برای یافتن سومین بخش از نقشه راهی خزرشهر میشوند! در طول مسیر چند صحنه گنجاندهشده که عبارت است از: خوردن ناهار ابتدا با امتناع و سپس با لذت، کمی بعد همه مسموم شدهاند و دیدن دستشویی رفتنهای مداوم آنها، کمی بعد پلیس آنها را جریمه میکند، بعد از فردی آدرس میپرسند، بعد کامران از یک مغازه آدرس را جویا میشود، سپس قلدر خزرشهر به همراه دیگر قلدران با چوب و چماق به دنبال آنها میگذارند. بین کلیه این صحنهها، تصاویری از حرکت اتوموبیل شیک و لوکس گذاشته شدهاست ( لابد به شیوه ژانر جاده ای ! ). حال اگر کل این سکانس که از دم دستی ترین شوخیها تشکیل شده را در آورند جز کم شدن زمان، چه اتفاقی رخ می دهد؟
در پایان حیرت نگارنده، آنجا بیشتر میشود که مسئولان فرهنگی، فیلمسازان و سینماگران و برنامهسازان ما، این دست از کارها را مفید به حال جامعه میدانند و تنها نگرانیشان، چند فیلم سینمایی است که در جشنوارههای خارجی ، در حال سیاهنمایی ایران و ایرانیان است. اگر شخصیت های این سریال یا کارهای دیگر را نمادی از جامعه ایران بدانیم و ببینیم به نظر، توهین و سیاهنمایی واقعی درست همین جاست. خصلت های بدی چون خودرای و مستبد بودن (خان مظفر و منصور خان)، بلاهت و سر خوش بودن (خانواده بردبار خان)، سوءاستفاده کردن و منفعت بردن (شیدا و برادرش)، کلاهبردار بودن( وکیل و رییساش) و... همگی در یک مجموعه که برابر است با یک جامعه جمع شدهاند.