درخواست اصلاح

افلاطون

از دانشنامه ویکیدا
نسخهٔ تاریخ ‏۲۷ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۷:۳۰ توسط MohammadReza (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «افلاطون (به یونانی باستان: Πλάτων، تلفظ: /platon/) (۴۲۸/۴۲۷ تا ۳۴۸/۳۴۷ پیش از میلاد) یکی از برجسته‌ترین فیلسوفان یونان و آتن در عصر کلاسیک است. بر اساس گفته دیوگنوس لائرتیوسی، نام اصلی او آریستوکلس بود، اما به دلیل هیکل تنومندش به...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

افلاطون (به یونانی باستان: Πλάτων، تلفظ: /platon/) (۴۲۸/۴۲۷ تا ۳۴۸/۳۴۷ پیش از میلاد) یکی از برجسته‌ترین فیلسوفان یونان و آتن در عصر کلاسیک است. بر اساس گفته دیوگنوس لائرتیوسی، نام اصلی او آریستوکلس بود، اما به دلیل هیکل تنومندش به «افلاطون» مشهور شد. بسیاری او را یکی از بزرگ‌ترین فیلسوفان تاریخ می‌دانند و به همراه سقراط، استادش، و ارسطو، شاگردش، جایگاهی بلند در فلسفه باستان یونان دارد. دو مفهوم اساسی او، یعنی «فیلسوف-شاه» و «نظریه مُثُل»، از ایده‌های کلیدی آثار او به شمار می‌آیند.

مجسمه افلاطون
مجسمه افلاطون
اطلاعات شخصی
نام(های): آریستوکلِس - افلاطون
لقب(ها): افلاطون (پلاتون) (Πλάτων) (به یونانی: تنومند)
تاریخ تولد: ۲۱ می ۴۲۷ ق. م طبق بعضی روزشمارها ۴۲۴ همچنین ۴۲۸ ق. م
محل تولد: آتن، یونان
تاریخ فوت: ۳۴۷ ق. م در ۸۱ سالگی
ملیت: آتنی (یونانی)
پیشه: فیلسوف - اندشمند - مدرس - سیاستمدار - نویسنده

زندگی و اصل و نسب

افلاطون در سال ۴۲۷ پیش از میلاد در یک خانواده اشرافی و سیاسی آتنی متولد شد. نام اصلی او آریستوکلس بود، ولی به دلیل شانه‌های پهن یا اندیشه‌های وسیعش، به «افلاطون» که به معنای «پهن» در زبان یونانی است، مشهور شد. پدر او از نسل کودروس، آخرین پادشاه آتن، و مادرش از نسل سولون، حکیمی نامدار از خردمندان هفتگانه یونان، بود.

از کودکی، افلاطون هوش سرشاری داشت و پدرش او را در موسیقی، فلسفه، ژیمناستیک و ادبیات آموزش داد. فیثاغورث نیز بر افلاطون تأثیر مهمی گذاشت. او در سن بیست‌سالگی شاگرد سقراط شد و به مدت هشت سال تحت آموزش او قرار گرفت. پس از مرگ سقراط در سال ۳۹۹ پیش از میلاد، افلاطون آتن را ترک کرد و به شهرهای مختلف از جمله مگارا سفر کرد. او در سال ۳۸۷ پیش از میلاد به آتن بازگشت و آکادمی معروف خود را تأسیس کرد. افلاطون در سال ۳۴۷ پیش از میلاد درگذشت و آکادمی را به اسپئوسیپوس، خواهرزاده و شاگردش، سپرد.

آکادمی

افلاطون در سال ۳۸۷ پیش از میلاد اولین مرکز آموزش عالی یونان، «آکادمی»، را در آتن تأسیس کرد. این مرکز به نام آکادموس، قهرمان اسطوره‌ای، نامگذاری شد و نه‌تنها به فلسفه بلکه به علوم طبیعی، ریاضیات، اخترشناسی و موسیقی می‌پرداخت. ارسطو، یکی از برجسته‌ترین شاگردان افلاطون، ۲۰ سال در آکادمی به تحصیل و تدریس مشغول بود.

آثار افلاطون

آثار افلاطون به صورت «گفت‌وگو» یا مناظره نوشته شده‌اند و بر اساس گفته تیلور، تصور می‌شود که تمامی این آثار کامل باقی مانده‌اند، هرچند گزارشی از مطالب تدریس‌های وی در آکادمی موجود نیست. مهم‌ترین اثر او، جمهور یا جمهوریت است که شامل ۱۰ محاوره است و در آن افلاطون به موضوعاتی مانند عدالت، مرگ، تقلید و استبداد می‌پردازد. این رساله مجموعه‌ای از گفت‌وگوهای سقراط با شخصیت‌هایی نظیر گلاوکن (برادر افلاطون)، سیمیاس، هیپوکراتس و چند شخصیت دیگر است.

دیگر اثر برجسته افلاطون، رساله ضیافت یا سمپوزیوم است که به موضوع عشق می‌پردازد. این اثر به صورت داستانی روایت می‌شود و در یک مهمانی در آتن که سقراط نیز در آن حضور دارد، اتفاق می‌افتد. محاورات مختلف شخصیت‌ها در این مهمانی، در کتاب مطرح می‌شوند و به موضوع عشق از زوایای گوناگون می‌پردازند.

از دیگر آثار مهم افلاطون، رساله لاخس است که به مفهوم شجاعت پرداخته، اما نتیجه‌گیری مشخصی ارائه نمی‌دهد. در ایون، او به نقد شاعران و شعرخوانان دوره‌گرد می‌پردازد، و در کراتولس نظریه زبان را مورد بررسی قرار می‌دهد. اثر فدروس نیز که به موضوع عشق و ماهیت آن می‌پردازد، احتمالاً در بین سفرهای اول و دوم افلاطون به سیسیل نوشته شده است.

نظریه مُثُل

افلاطون در آثارش نظریه مشهور «مُثُل» را معرفی می‌کند. او معتقد است که هر چیزی در جهان یک نمونه کامل یا «مثل» در جهانی فراتر دارد. این موجودات زمینی که می‌بینیم، صرفاً نسخه‌های ناقص و تقلیدی از آن «مُثُل» یا قالب‌های اصلی هستند.

فهرست آثار

در ادامه، فهرستی از آثار افلاطون که اصالت آن‌ها تقریباً قطعی است، به ترتیب تاریخی احتمالی ارائه شده است.

نام کتب
اسم اصلی اسم بدلی
اقریطون تکلیف
اوتوفرون دینداری
هیپیاس اول زیبا
آلکیبیادس اول حقیقت انسان
هیپیاس دوم دروغ
خرمیدس خردمندی
لاخیس دلاوری
لوسیس دوستی
پروتاگوراس سوفسطاییان
گورگیاس فن خطابه
مینون فضیلت
فیدون نفس
ضیافت مهمانی، عشق
فایدروس زیبایی
ایون شعر
منکینوس خطابه رثائیه
اوطوذیموس مرد جدلی
کراتولس خواص اسامی
سیاست عدالت
برمانیدس صور مثل
طئی تیتوس علم
سوفسطایی وجود
مرد سیاسی پادشاهی
فیلبوس لذت
طیمائوس طبیعت
کریتیاس اتلانتیدا
نوامیس قانونگذاری
ایپنومیس حکیم، گفتگوی شبانه

نظر افلاطون درباره هنر

افلاطون ابتدا به نقاشی و سرایش شعر می‌پرداخت؛ اما با آشنایی با سقراط، اشعار خود را کنار گذاشت و جایگاه عقل و خرد را به جای عاطفه نشاند. اگرچه در برخی آثار او مانند ضیافت نشانی از ترکیب فلسفه و شعر دیده می‌شود، اما افلاطون به‌شدت به طرد شعر و هنر پرداخته و حتی شعر را بی‌معنا و شاعر را بی‌اطلاع از حقیقت دانسته است.

در کتاب دهم جمهور، افلاطون به ناسازگاری فلسفه و شعر اشاره می‌کند؛ چراکه فلسفه با حقیقت و استدلال سر و کار دارد و به سمت تفکر و خردورزی تمایل دارد، در حالی که هنر با دنیای احساسات و تخیل ارتباط دارد. افلاطون هنرها را تقلیدی از حقیقت می‌داند؛ مثلاً مجسمه‌سازی را روی‌گرفتی از دنیای مُثُل می‌داند و هنر را به دلیل ارتباطش با توهم و تملق نکوهش می‌کند. در نظر او، ارزش هنر نه در لذت، بلکه در زیبایی نهفته است و یک اثر هنری باید به درستی و دقت در تقلید از الگوی اصلی پایبند باشد. افلاطون معتقد است که برای قضاوت درست دربارهٔ هنر، باید بدانیم هدف از آن اثر چیست و آن هدف را بشناسیم.

نظر افلاطون درباره دموکراسی

دموکراسی به‌زعم افلاطون ترکیبی از واژه‌های یونانی Demos (مردم) و Kratos (حکومت) به معنای "حکومت مردم" است؛ اما او آن را حاکمیت افرادی بدون علم و خرد می‌دانست و باور داشت که این شکل از حکومت مردم نادان و فاقد اعتدال را به قدرت می‌رساند. وی به دلیل اعدام سقراط توسط مردم آتن، دموکراسی را مورد نقد شدید قرار داد. افلاطون معتقد بود که همان‌طور که برای تشخیص بیماری به پزشک مراجعه می‌کنیم، حکومت نیز باید به دست افراد شایسته و آگاه به حقیقت سپرده شود، و بدین ترتیب، قانونگذاری و رهبری را حق فیلسوفانی می‌دانست که به عقلانیت و حقیقت آگاهی دارند.

به گفته او:

«بزرگ‌ترین اصل این است که هیچ‌کس، چه مرد و چه زن، نباید بدون رهبر باشد؛ هر فرد باید به دستوری که از رهبر دریافت می‌کند، عمل کند و ذهن خود را به انجام وظیفه و پیروی بی‌چون و چرا از او تربیت کند؛ حتی در ساده‌ترین کارها مثل برخاستن، خندیدن، یا غذا خوردن.»

نظر افلاطون درباره تاریخ

افلاطون به زمان به دید چرخه‌ای می‌نگریست و معتقد بود که بشریت در دوران‌های گذشته چندین عصر طلایی را تجربه کرده است. او دوره‌های مختلف را رو به زوال می‌دید، اما به بازگشت دوران طلایی در آینده امیدوار بود و اعتقاد داشت که امکان تکرار این دوره‌ها در چرخهٔ تاریخ وجود دارد.