درخواست اصلاح

سلطان مسعود غزنوی




از دانشنامه ویکیدا

سلطان مسعود غزنوی (متولد 388 ه.ق در غزنین) یکی از پادشاه ایران در سلسله غزنویان بود.

پادشاهان ایران
پادشاهان ایران
سلطان مسعود غزنوی
تاریخ تولد: 388 ق 
محل تولد: غزنین
تاریخ فوت: 432 ق 
محل فوت: رباط ماریگله، واقع در بین راه غزنه به لاهور
علت مرگ: او به وسیله شورشیان محاصره شد و عاقبت به دست سپاهیان دستگیر و کشته شد.
محل دفن: غزنین
سلسله: غزنویان
قلمرو: کشورهای کنونی افغانستان، شمال غرب هند، قسمتی از پاکستان و شرق ایران
مرکز حکومت: غزنین
شاه قبلی: محمد غزنوی
شاه بعدی: محمد غزنوی
آغاز سلطنت: 421 ق 
پایان سلطنت: 432 ق 
نام پدر: سلطان محمود
همسر(ها): ساره خاتون، دختر عمادالدوله ابوکالیجار
فرزند(ان): شهاب‌الدوله مودود، بهاءالدوله علی، جمال‌الدوله فرخزاد، ظهیرالدوله ابراهیم، مجدود، مردان‌شاه، ایزدیار، سعید

مسعود، فرزند ارشد سلطان محمود غزنوی، در دوره سلطنت پدرش در جایگاه‌های مهمی از جمله ولایت هرات و فرماندهی لشکر قرار گرفت. او در فتح سرزمین‌های شرقی ایران همچون ری، اصفهان، نهاوند و قزوین مشارکت داشت و در لشکرکشی‌های متعددی به هند نیز همراه پدرش بود. با این حال، با وجود این فعالیت‌های گسترده نظامی، رابطه او با محمود همواره دستخوش بی‌ثباتی بود. یکی از دلایل عمده این بی‌مهری، دسیسه‌هایی بود که اطرافیان دربار از جمله برخی وزیران و غلامان خاص علیه مسعود ترتیب دادند. سلطان محمود به توصیه آن‌ها، پسر دیگرش محمد را که ناتوان‌تر اما مطیع‌تر بود، مورد توجه قرار داد و در نهایت مسعود را از ولیعهدی خلع و محمد را به جای او نشاند.

جانشینی و حذف رقیب

با مرگ سلطان محمود در سال ۴۲۱ هجری قمری، مسعود که در اصفهان اقامت داشت، در رقابت با محمد بر سر سلطنت قرار گرفت. گرچه محمد توانست با حمایت برخی خواص و غلامان تاج را بر سر گذارد، اما مسعود با تکیه بر سپاه وفادارش و حمایت بخشی از درباریان، محمد را از تخت پایین کشید، کور کرد و به زندان انداخت. به این ترتیب، مسعود رسماً بر تخت سلطنت نشست. اما این پیروزی به بهای دشمنی با خاندان، تضعیف مشروعیت سلطنت و افزایش تنش‌های درون‌درباری به‌دست آمد.

استقرار حکومت و حذف مخالفان

مسعود پس از استقرار در غزنه، به پاک‌سازی مخالفان پرداخت. مهم‌ترین اقدامش در این مسیر اعدام حسنک وزیر بود؛ کسی که از چهره‌های وفادار به محمود و حامی محمد محسوب می‌شد. وی همچنین حاجب علی قریب را به زندان افکند و یوسف بن سبکتکین، دیگر مدعی بالقوه قدرت را نیز از میان برداشت. این سرکوب‌ها به‌زودی فضای خفقان و بی‌اعتمادی را در دربار گسترش داد. دو جناح مهم در دربار او شکل گرفتند: «پَسَریان» که طرفدار محمد بودند، و «پَدَریان» که به مسعود وفادار بودند. این دوگانگی به اختلافات شدید سیاسی در دربار انجامید و انسجام حکومت را تضعیف کرد.

آغاز درگیری با سلجوقیان

هم‌زمان با تثبیت قدرت در غزنه، تهدید جدیدی از سوی ترکان سلجوقی در شمال خراسان پدید آمد. سلجوقیان، تحت رهبری طغرل و چغری‌بیگ، از فشارهای قراخانیان به سمت سرزمین‌های غزنوی عقب‌نشینی کرده بودند و در نواحی نسا و سرخس ساکن شده بودند. آن‌ها از سلطان مسعود تقاضای اقطاع زمین برای سکونت داشتند. اما مسعود که از قدرت‌یابی این گروه نگران بود، به‌جای مذاکره، به جنگ با آنان پرداخت. در سال ۴۲۶ هجری، لشکر غزنوی به فرماندهی سپهسالار «بخارا خدای» در نزدیکی نسا با سپاه سلجوقی درگیر شد و با تلفات سنگینی عقب نشست. این نخستین شکست از سلسله شکست‌هایی بود که سلطنت مسعود را به‌سوی فروپاشی سوق داد.

سیاست‌های نظامی و شکست‌های پی‌در‌پی

با گسترش نفوذ سلجوقیان در خراسان و مناطق مرزی، سلطان مسعود بارها اقدام به لشکرکشی کرد. گاه پیروز شد، مانند نبرد علی‌آباد در سال ۴۳۰ هجری، اما ضعف در فرماندهی و عدم پیگیری نتایج باعث شد هیچ‌یک از این پیروزی‌ها به تثبیت قدرت غزنویان نیانجامد. در بسیاری از نبردها، سپاه او با مشکلات عدیده‌ای روبه‌رو بود؛ از جمله سوءتدبیر فرماندهان، قحطی در مناطق جنگی، نبود تأمینات، و ریزش نیرو. در این میان، سلجوقیان با بهره‌گیری از تاکتیک‌های چریکی، تحرک بالا، آشنایی با محیط و جنگ‌های شبانه، به‌شکل پی‌درپی سپاه غزنوی را خسته، فرسوده و پراکنده کردند. هم‌زمان در خراسان قحطی شدیدی رخ داد و مردمان درگیر گرسنگی و ناامنی شدند.

نبرد سرنوشت‌ساز دندانقان

در سال ۴۳۱ هجری قمری، سلطان مسعود که به ستوه آمده بود، با لشکری بزرگ شامل ترک‌تباران، هندیان، عرب‌ها و افغان‌ها از غزنه به خراسان آمد تا کار سلجوقیان را یک‌سره کند. این سپاه سنگین و متشکل از چندین قوم، به‌رغم بزرگی، فاقد انسجام لازم و خسته از جنگ‌های پیشین بود. در سوی دیگر، طغرل و چغری‌بیگ با چابکی و دقت، در دندانقان، حوالی سرخس، آرایش دفاعی گرفتند. در این نبرد، گرمای هوا، تخریب منابع آب توسط سلجوقیان، بریدن خطوط تدارکات و خستگی مفرط سپاه غزنوی، زمینه شکست سهمگین آن‌ها را فراهم کرد. بخش زیادی از سپاه، به‌ویژه غلامان ترک، پیش از نبرد فرار کرده بودند و سلطان، تنها با بدنه‌ای ناهمگون و بی‌انگیزه باقی ماند. شکست در نبرد دندانقان در واقع پایان حضور غزنویان در ایران بود.

سقوط سیاسی و کشته‌شدن مسعود

پس از این شکست فاجعه‌بار، مسعود به سرعت به غزنه عقب‌نشینی کرد. اما بی‌نظمی سپاه و نارضایتی عمیق در میان لشکریان، فضا را برای کودتا مهیا کرد. عده‌ای از غلامان، امیرزادگان و فرماندهان ناراضی، برادر کور مسعود، یعنی محمد را دوباره از زندان بیرون آوردند و او را به سلطنت نشاندند. مسعود دستگیر و به رباط ماریگله تبعید شد. در سال ۴۳۲ هجری قمری، به فرمان محمد، او در همان‌جا کشته شد. برخی منابع گفته‌اند پسرش، مودود، که بعدها به سلطنت رسید، جنازه او را به غزنه منتقل کرد و به خاک سپرد.