درخواست اصلاح

محمدعلی بهمنی

از دانشنامه ویکیدا

محمدعلی بهمنی شاعر غزل‌سرا و ترانه‌سرای مشهور ایرانی است که در ۲۷ فروردین ۱۳۲۱ زمانی که با پدر و مادرش جهت دیدار برادش راهی دزفول بوند، در قطار به دنیا آمد. او اصالتا اهل تهران است و سالهایی را نیز در بندرعباس زندگی کرده.

محمدعلی بهمنی
محمدعلی بهمنی
اطلاعات شخصی
نام(های): محمدعلی بهمنی
تاریخ تولد: ۲۷ فروردین ۱۳۲۱
محل تولد: دزفول
محل زندگی: بندرعباس
پیشه: شاعر، ترانه‌سرا
همسر(ها): صدیقه نیر قره گوزلو
فرزندان: آیه ، واژه ، بهمن ، ترانک ، ساده ، غزل

محمدعلی بهمنی اولین شعرش را در ۹ سالگی سرود. این شعر در مجله روشنفکر که آن روزها تحت مسئولیت فریدون مشیری بود، به چاپ رسید و انگیزه محمدعلی را برای سرودن دوچندان کرد.

محمدعلی بهمنی و همسرش
محمدعلی بهمنی و همسرش

او در سال ۱۳۴۵ در رادیو مشغول به کار شد و در برنامه‌ای با عنوان صفحه شعر فعالیت داشت. در سال ۱۳۷۴ با هفته نامه ندای هرمزگان همکاری کرد.

محمدعلی بهمنی از سال ۱۳۵۳ تا زمان انقلاب اسلامی ساکن بندرعباس بود و پس از آن به تهران رفت و تا سال ۱۳۶۳ همانجا ماند اما مجددا به بندرعباس برگشت و برای همیشه در آنجا ساکن شد.

او درحال حاضر مسئول چاپخانه دنیای چاپ در بندرعباس و مدیر انتشارات چی‌چی‌کا است.

محمدعلی بهمنی در سرودن غزل تبحر خاصی دارد و اشعار زیادی از او منتشر شده‌است. او همچنین ترانه‌های زیادی سروده که توسط برخی خواننده‌های معروف کشور از جمله همایون شجریان، علیرضا قربانی، ناصر عبداللهی، امیر کریمی و... اجرا شده‌اند.

جوایز

تندیس خورشید مهر در سال ۱۳۷۸ به‌عنوان برترین غزل‌سرای ایران

آثار

  • باغ لال
  • در بیوزنی
  • عامیانه‌ها
  • گیسو، کلاه، کفتر
  • گاهی دلم برای خودم تنگ می‌شود
  • دهاتی
  • غزل
  • شاعر شنیدنی است
  • عشق است
  • نیستان
  • کاسهٔ آب دیوژن، امانم بده
  • این خانه واژه‌های نسوزی دارد
  • من زنده‌ام هنوز و غزل فکر می‌کنم
  • غزل زندگی کنیم

نمونه شعر

این جا برای از تو نوشتن هوا کم است

دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است!

اکسیر من! نه اینکه مرا شعر تازه نیست

من از تو می نویسم و این کیمیا کم است

سرشارم از خیال؛ ولی این کفاف نیست

در شعر من حقیقت یک ماجرا کم است

تا این غزل شبیه غزل‌های من شود

چیزی شبیه عطر حضور شما کم است

گاهی تو را کنار خود احساس می کنم

اما چقدر دل خوشیِ خواب‌ها کم است!

خون هر آن غزل که نگفتم به پای توست

آیا هنوز آمدنت را بها کم است!؟