درخواست اصلاح

مقتدر (خلیفه عباسی)

از دانشنامه ویکیدا

مقتدر یا أبو الفضل جعفر بن المعتضد المقتدر بالله متولد ۲۱رمضان۲۸۲ق/۸۹۵م به عنوان خلیفه در سلسله عباسیان بود. مقتدر در تاریخ ۱۲ذی القعده۲۹۵ق/۹۰۸م بعد از مکتفی به خلافت رسید و تا تاریخ ۲۷شوال۳۲۰ق/۹۳۲م حکومت کرد. در این مدت مرکز حکومت او بغداد بود. سرانجام بعد از مقتدر، قاهر به خلافت رسید.

خلفای عباسی
خلفای عباسی
مقتدر
نام کامل: أبو الفضل جعفر بن المعتضد المقتدر بالله
لقب(ها): امیرالمؤمنین، المقتدر بالله
تاریخ تولد: ۲۱رمضان۲۸۲ق/۸۹۵م
تاریخ فوت: ۲۷شوال۳۲۰ق/۹۳۲م
سلسله: عباسیان
قلمرو: خاورمیانه و شمال آفریقا
مرکز حکومت: بغداد
شاه قبلی: مکتفی
شاه بعدی: قاهر
آغاز سلطنت: ۱۲ذی القعده۲۹۵ق/۹۰۸م
پایان سلطنت: ۲۷شوال۳۲۰ق/۹۳۲م
نام پدر: معتضد
همسر(ها): خمره
فرزند(ان): راضی (خلیفه)، متقی (خلیفه)، مطیع (خلیفه)، اسحاق، احمد، علی، موسی، هارون، عبدالواحد، ابوموسی، ابواحمدعباس، اسماعیل، ابواسماعیل، عیسی، عایده، عائله

وی در ۱۲ سالگی، جوانترین خلیفه تاریخ عباسی، به دلیل دسیسه‌های کاخ از سوی مادرش شغب و عده‌ای از افراد سپاه و دولت به سلطنت رسید. پیوستن وی به زودی توسط طرفداران عبدالله بن مکتفی بزرگتر و باتجربه‌تر به چالش کشیده شد، اما تلاش برای کودتای آنها در دسامبر ۹۰۸ به سرعت و قاطعانه درهم شکست. مقتدر از حکومت طولانی‌تری نسبت به سایر پیشنیان خود برخوردار بود، اما نسبت به دولت کاملاً بی‌علاقه و بی‌توجه بود. تمامی امور توسط مقامات وی اداره می‌شد، اگرچه تغییر مکرّر وزیران - چهارده تغییر وزیر اعظم دولت برای سلطنت وی ثبت شده‌است - اما کارایی دولت را مختل می‌کرد. حرمسرا، جایی که مادرش، شغب، کنترل بی‌بدیلی را برعهده داشت و بر آن حکومت می‌کرد، بخاطر این که مقتدر عمدتاً در محله‌های مادرش ساکن بود؛ شغب موفق شد چنان بر او مسلط شود که هیج یک از خادمان یا زنان نزدیک خلیفه جوان توان تاثیر گذاشتن نداشته باشند و امور روزمره مربوط به دولت بجای کاخ عمومی تحت سلطه وزیران در حرمسرا تحت سلطه مادر خلیفه تعیین می‌شد‌. شغب به آسانی توانست تأثیر زود به زود تعیین‌کننده‌ای در اداره امور مربوط به امر و نهی؛ به ویژه در عزل یا نصب مقامات یا افسران بگذارد و در همه امور مالی مشارکت فعال داشت؛ درآمد سالیانه وی بیش از یک میلیون دینار طلا بود و تعدادی فراوان جواهرات که در خزانه خصوصی خود داشت، معمولا شغب دست و دل‌باز بوده و کار خیر در بین مردم فقیر انجام می‌داد و به خزانه دولت هم پول قرض می‌داد.

به فرمان ابوالفضل جعفر مقتدر، حسین منصور حلاج، در ذیقعده سال ۳۰۹ به جرم الحاد به دار آویخته شد. منصور حلاج را پس از شکنجه و شلاق‌زدن، به دار آویختند، سپس دست و پا و سرش را بریدند و پیکرش را سوزاندند و خاکسترش را به رود دجله ریختند.

حاکمیت عباسیان، از یک دوره تثبیت و بازیابی اقتدار و ثروت خلافت تحت نظر معتضد و مکتفی، که مشهور به بیداری خلافت بود، خارج شده و سلطنت مقتدر شروع زوال سریع را نشان می‌دهد. خزانه کامل و بیت‌المال پر‌شده از دینار و درهم که مقتدر به ارث برده بود به سرعت توسط عیاشی و ولخرجی بیش از حد خود خلیفه، مادرش شغب و زنان و خادمانشان تخلیه شد و مشکلات مالی به یکی از ویژگیهای همیشگی دولت خلیفه تبدیل شد. بنابراین در محرم ۳۱۷ هجری قمری (۹۲۹ میلادی) مونس خادم و همکارانش بر ضد مقتدر توطئه کردند و القاهر بالله را به منصب خلافت رساندند. اما خلافت القاهر دو روز بیشتر دوام نداشت و المقتدر با یاری سپاهیان وفادارش دوباره به منصب خلافت بازگشت و القاهر را نیز محبوس کرد.

قتل

مقتدر سرانجام در تاریخ 27 شوال ۳۲۰ هجری قمری (۹۳۲ میلادی) دوباره با شورش خادم و فرمانده کل ارتشش مونس تهدید شده و در سن ۳۸ سالگی به دست بربرهای او کشته شد. سر خلیفه را بریدند و لباس‌های مجللش را کامل در آوردند، به طوری که جسد بی سر او کاملاً برهنه بر زمین رها شد و دوباره برادر ناتنی‌اش القاهر از زندان خارج شد و به عنوان خلیفه با او بیعت کردند.

قاهر تمامی اموال و دارایی‌های المقتدر و خانواده‌اش را مصادره کرد و افرادش را برای یافتن بازماندگان وی خانه به خانه می‌فرستاد تا آنها را بیابند و شکنجه کنند و اموالشان را مصادره کنند تا حدی که دستور داد مادر قدرتمند و بانفوذ المقتدر ملکه مادر السیده شغب را نیز از درخت آویزان و شکنجه کنند. در عرض چند ماه شغب در اثر ناراحتی از مرگ پسرش، از دست دادن پول و قدرت خود و شکنجه‌های بی‌شمار و توهین‌های بسیار از سوی خادمان به دستور ناپسری خود در ۳۲۱ هجری قمری (۹۳۳ میلادی) از دنیا رفت.