درخواست اصلاح

منشور کوروش

از دانشنامه ویکیدا

استوانهٔ کوروش یا منشورِ کوروش لوحی از گِل پخته است که در سال ۵۳۸ پیش از میلاد به فرمانِ کوروش بزرگ هخامنشی نگاشته شد. محتوای این منشور که نوعی کتیبه محسوب می‌شود، شامل ثبت فرمان‌های کوروش در هنگام فتح بابل و گشودن این شهر با صلح و آرامش است و سندی برای تایید رفتار انسان‌دوستانه ارتش آن زمان در هنگام فتح بابل محسوب می‌شود.

منشور کوروش در موزه بریتانیا در شهر لندن
منشور کوروش در موزه بریتانیا در شهر لندن

از طرف بسیاری این سند به عنوان نخستین منشور حقوق بشر شناخته می‌شود در سال ۱۹۷۱ میلادی، سازمان ملل آن را به شش زبان رسمی سازمان منتشر کرد و بدلی از این منشور در مقر سازمان ملل متحد در شهر نیویورک نگهداری می‌شود.

تاریخچه

منشور کوروش در سال ۱۸۷۹ میلادی توسط گروهی از باستان‌شناسان انگلیسی در حفاری‌های بابل (عراق کنونی) کشف شد و پس از بررسی به موزه بریتانیا (British Museum) در لندن انتقال یافت. طبق بررسی‌ها، نوشته‌های استوانه کوروش بعد از پیروزی او بر نبونید، شاه بابل، به فرمان کوروش کبیر و به دست یک روحانی بزرگ نوشته و در نیایشگاه اسگیله (معبد مردوک خدای بابل) گذاشته شده بود.

در سال ۱۳۷۵ شمسی، کتیبه‌ای را در دانشگاه ییل آمریکا (Yale University) نگهداری می‌کردند که پیش از رمزگشایی، تصور می‌شد متعلق به نبونید، شاه بابل است؛ تا اینکه توسط ریچارد برگر مورد بررسی قرار گرفت و مشخص شد که بخش جدا شده استوانه کوروش و حاوی سطرهای ۳۶ تا ۴۳ کتیبه است. بعد از این زمان به موزه بریتانیا منتقل شد و در کنار اصل منشور قرار گرفت.

منشور کوروش دو بار در سال‌های ۱۳۵۰ و ۱۳۸۹ شمسی به ایران آورده شد.

منشور کوروش را یک‌بار در سال ۱۳۵۰ شمسی، در دوره پهلوی دوم به مناسبت جشن‌های ۲۵۰۰ ساله، به ایران آوردند و بعد از گذشت ۱۰ روز و پایان جشن، به بریتانیا بازگردانده شد. این منشور برای بار دوم در شهریور ماه سال ۱۳۸۹ شمسی، در دوره ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد، به موزه ملی ایران در تهران تحویل داده شد و مدت هفت ماه در معرض بازدید ایرانیان قرار گرفت و دوباره به لندن بازگشت.

متن روی منشور کوروش

متن نوشته شده روی منشور کوروش در ادامه به زبان فارسی نوشته شده است.

منم کوروش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه دادگر، شاه بابل، شاه سومر و اکد، شاه چهار گوشه جهان هستی.

پسر کمبوجیه، شاه بزرگ، شاه انشان ،نوه کوروش، شاه بزرگ، …،شاه بزرگ،شاهانشان…ازدودمانی که همیشه شاه بوده اندو فراماروائی اش را « ِ‌بل »و « نبو » گرامی می دارند و [از طیب خاطر، و] با دل خوش پادشاهی او را خواهانند .

آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم، همه مردم مقدم مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهریاری نشستم . مردوک خدای بزرگ دل های مردم بابل را به سوی من گردانید، …،زیرامن اورا ارجمندوگرامی داشتم . اوبرمن،کوروش که ستایشگراوهستم وبرکمبوجیه پسرم،وهمچنین برکَسوکار [و،ایلوتبار]،وهمه سپاهیان من،برکت ومهربانی ارزانی داشت . ماهمگی شادمانه ودرصلح وآشتی مقام بلندش را ستودیم . به فرمان « مردوک » ، همه شاهان بر اورنگ پادشاهی نشسته اند . همه پادشاهان از دریای بالا تا دریای پائین [مدیترانه تا خلیج فارس ؟] ، همه مردم سرزمین‌های دوردست ، از چهارگوشه جهان ، همه پادشاهان « آموری » و همه چادرنشینان مرا خراج گذاردند و در بابل روی پاهایم افتادند [ پا هایم را بوسیدند] . از…،تاآشوروشوشمن شهرهای«آگاده»،اشنونا،زمبان،متورنو،دیر،سرزمین گوتیان وهمچنین شهرهای آنسوی دجله که ویران شده بود ازنوساختم . فرمان داد م تمام نیایشگاههایی راکه بسته شده بود،بگشایند. همه خدایان این نیایشگاه ها را به جاهای خود بازگرداندم . همه مردمانی را که پراکنده و آواره شده بودند، به جایگاههای خود برگرداندم و خانه های ویران آنان را آباد کردم . همچنین پیکره خدایان سومر و اکد را که « نبونید » ، بدون هراس از خدای بزرگ، به بابل آورده بود، به خشنودی مردوک «خدای بزرگ» و به شادی و خرمی به نیایشگاه‌های خودشان بازگرداندم. باشد که دل ها شاد گردد …

بشود که خدایانی که آنان را به جایگاههای نخستین شان بازگرداندم،… [ قبلاز«بل»و«نبو»] هرروزدرپیشگاه خدای بزرگ برایم خواستار زندگی بلندباشند،چه بسا سخنان پُربرکت و نیکخواهانه برایم بیابند ، و به خدای من « مردوک » بگویند: کوروش شاه ،پادشاهی است که تو را گرامی می دارد و پسرش کمبوجیه [نیز]…

اینک که به یاری «مزدا» تاج سلطنت ایران و بابل و کشورهای چهارگوشه جهان را به سرگذاشته ام اعلام می کنم که تا روزی که زنده هستم و مزدا توفیق سلطنت را به من می دهد دین و آئین و رسوم ملت هائی را که من پادشاه آنها هستم محترم خواهم شمرد و نخواهم گذاشت که حکام و زیر دستان من دین و آئین و رسوم ملت هائی که من پادشاه آنها هستم یا ملت های دیگر را مورد تحقیر قرار بدهند یا به آنها توهین نمایند.من از امروز که تاج سلطنت را به سر نهاده ام تا روزی که زنده هستم و مزدا توفیق سلطنت را به من می دهد هرگز سلطنت خود را بر هیچ ملتی تحمیل نخواهم کرد و هر ملتی آزاد است که مرا به سلطنت خود قبول کند یا نکند و هرگاه نخواهد مرا پادشاه خود بداند من برای سلطنت آن ملت مبادرت به جنگ نخواهم کرد. من تا روزی که پادشاه ایران هستم نخواهم گذاشت کسی به دیگری ظلم کند و اگر شخصی مظلوم واقع شد من حق وی را از ظالم خواهم گرفت و به او خواهم داد و ستمگر را مجازات خواهم کرد.من تا روزی که پادشاه هستم نخواهم گذاشت مال غیر منقول یا منقول دیگری را به زور یا به طریق دیگر بدون پرداخت بهای آن و جلب رضایت صاحب مال ، تصرف نماید و من تا روزی که زنده هستم نخواهم گذاشت که شخصی دیگری را به بیگاری بگیرد و بدون پرداخت مزد وی را به کار وا دارد.

من امروز اعلام می کنم که هر کسی آزاد است که هر دینی را که میل دارد بپرستد و در هر نقطه که میل دارد سکونت کند مشروط بر اینکه در آنجا حق کسی را غصب ننماید و هر شغلی را که میل دارد پیش بگیرد و مال خود را به هر نحو که مایل است به مصرف برساند مشروط بر اینکه لطمه به حقوق دیگران نزند. هیچ کس را نباید به مناسبت تقصیری که یکی از خویشاوندانش کرده مجازات کرد .من برده داری را برانداختم. به بدبختی‌های آنان پایان بخشیدم .

من تا روزی که به یاری مزدا زنده هستم و سلطنت می کنم نخواهم گذاشت که مردان و زنان را به عنوان غلام و کنیز بفروشند و حکام و زیر دستان من مکلف هستند که در حوزه حکومت و ماموریت خود مانع از فروش و خرید مردان و زنان بعنوان غلام و کنیز بشوند و رسم بردگی باید به کلی از جهان برافتد.

از مزدا خواهانم که مرا در راه اجرای تعهّداتی که نسبت به ملت های ایران و بابل و ملل چهار جانب جهان بر عهده گرفته ام موفق گرداند.