کمونیسم
کمونیسم (Communism) یا مرام اشتراکی یک ایدئولوژی فلسفی، سیاسی و اقتصادی است که در تقابل با سرمایهداری و لیبرال دموکراسی (که در قرن هجدهم، در دوران اوج سرمایهداری صنعتی به معنای آزادی سرمایه، آزادی تجارت و گسترش مناسبات سرمایهدارانه شکل گرفته بود) قرار دارد.
هدف اصلی و نهایی این ایدئولوژی ایجاد یک جامعه کمونیستی است؛ جامعهای که در آن مالکیت خصوصی بر ابزار تولید (ویژگی اصلی نظام سرمایهداری) لغو میشود و جامعهای بیطبقه شکل میگیرد که در آن نیازی به پول و دولت وجود ندارد.
کشورهایی که نظام کمونیستی بر آنها حاکم است، معمولاً تکحزبی هستند و توسط حزب کمونیست اداره میشوند. اقتصاد این کشورها عمدتاً دستوری است؛ به این معنا که بازار آزاد و مالکیت خصوصی در آنها تا حد زیادی از بین رفته است و برنامهریزی مرکزی از سوی دولت برای اداره امور اقتصادی ارائه میشود.
بهعلاوه، در راستای لغو مالکیت خصوصی، تشکیلات بزرگ اقتصادی و بنگاههای اقتصادی در انحصار دولت است. همچنین در این کشورها عمدتاً مواضع ضدمذهبی دیده میشود و دولتها دین را یک عامل ارتجاعی در راستای استثمار طبقاتی میدانند.
شکلگیری پایههای اولیه و اصول کمونیسم در اندیشه فیلسوفان
مفهوم این ایدئولوژی به معنای امروزی آن، اولین بار در کتاب «مانیفست حزب کمونیست» نوشته دو فیلسوف آلمانی یعنی کارل مارکس و فریدریش انگلس به کار رفت. آنها واژه کمونیست را به معنای مخالف کاپیتالیسم به کار گرفتند و تا به امروز، این معنا یکی از اصول بنیادین تفکر کمونیستی بوده است.
امروزه کارل مارکس را پدر این ایدئولوژی میدانند. باوجود این، سابقه تفکرات مشابه در خصوص لزوم برپایی جامعه اشتراکی به سالها قبل از مارکس برمیگردد. برای مثال، افلاطون در کتاب جمهور خود، مالکیت خصوصی را عامل فساد میداند و معتقد بود طبقه پاسداران که محافظان جامعه هستند باید کاملاً به صورت اشتراکی زندگی کنند.
مارکس و انگلس از آنچه که بیعدالتی آشکار یک جامعه طبقاتی در حق طبقه کارگر میدانستند به شدت آزردهخاطر بودند. آنها بیماری، فقر و مرگ زودهنگام که طبقه کارگر با آنها درگیر بودند را ساخته و پرداخته ثروتمندان و جامعه سرمایهداری میدانستند.
این دو فیلسوف معتقد بودند که جایگزینی نظام سرمایهداری با کمونیسم، یعنی نظامی بر پایه مالکیت عمومی، ابزار تولید مانند کارخانهها، معادن و…، راهحل مشکلاتی است که نظام سرمایهداری تولید میکند.
تاریخچه کمونیسم
نقطه آغاز حضور کمونیستها در عرصه سیاسی، انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ در روسیه به رهبری ولادیمیر لنین بود. در سالهای پس از به قدرت رسیدن کمونیستها، شوروی تحولات و فراز و فرودهای بسیاری را تجربه کرد.
دوران حکمرانی لنین و استالین در شوروی کمابیش خبر از ظهور دیکتاتوری جدیدی میداد. اتحاد جماهیر شوروی[۱] در زمان مرگ استالین، یک کشور صنعتی و مرکز یک امپراتوری جدید بود.
تا قبل از دهه ۱۹۴۰، تنها دو کشور کمونیستی در جهان وجود داشت: شوروی و مغولستان. اما به تدریج و بعد از جنگ جهانی دوم، ایدئولوژی کمونیستی فراگیر شد. تا پایان دهه ۱۹۴۰ بیشتر شرق آسیا و اروپای شرقی تحت حاکمیت کمونیستها بود.
اکثر این دولتها در آلابانی، چین، آلمان شرقی، کره شمالی، لهستان، رومانی، ویتنام و چند کشور دیگر نزدیکی زیادی به شوروی داشتند و از سیاستهای کلی شوروی مانند ملیسازی صنایع، تحصیل و درمان رایگان، جمعیسازی کشاورزی و البته سرکوب شدید مخالفان و سیاست تکحزبی پیروی میکردند.
تفاوت کمونیسم و سوسیالیسم چیست؟
کمونیسم و سوسیالیسم هر دو بر این باورند که همه کالاها و خدمات و اساساً سیستم تولید باید در کنترل دولت باشد و مالکیت خصوصی در آنها جایی ندارد.
درواقع، تفاوت اصلی در این است که در مرام اشتراکی، بیشتر داراییها و منابع اقتصادی در اختیار و کنترل دولت است. اما در سوسیالیسم همه شهروندان به طور برابر در منابع اقتصادی که توسط یک دولت منتخب دموکراتیک تخصیص داده میشود، سهیم هستند.
کمونیسم به زبان ساده یک ایدئولوژی سیاسی- اقتصادی است که توسط کارل مارکس و فریدریش انگلس ارائه شد و بر لغو مالکیت خصوصی، اقتصاد دولتی، بینیازی به پول و دولت تأکید دارد. این ایدئولوژی در اتحاد جماهیر شوروی اجرا شد و درنهایت در سال ۱۹۹۱ با فروپاشی این کشور، تقریباً شکست خورد.
منابع
- ↑ <اتحاد جماهیر شوروی> برداشت شده در 1402/03/21