گوش
گوش انسان اندام شنوایی و تعادلی است که با تبدیل امواج صوتی به تکانههای الکتروشیمیایی و انتقال آن به مغز سبب تشخیص صدا، تحلیل آن و حفظ تعادل میشود.
گوش انسان مانند گوش سایر پستانداران، دارای اندامهای حسی است که از دو عملکرد کاملاً متفاوت برخوردار هستند:
- عملکرد شنوایی
گوش انسان دارای سه قسمت است:
- «گوش خارجی» (Outer Ear)
- «گوش میانی» (Middle Ear)
- «گوش داخلی» (Inner Ear)
خونرسانی به گوش
میزان خونرسانی به گوش با توجه به هر قسمت از گوش انسان متفاوت است. گوش خارجی توسط تعدادی از شریانها تأمین میشود. شریان گوش قسمت اعظم خون را تامین میكند. شریانهای قدامی گوش مقداری تامینکننده لبه خارجی گوش و پوست سر پشت آن هستند. شریان گوش خلفی شاخهای مستقیم از شریان کاروتید خارجی است و شریانهای قدامی گوش شاخههایی از شریان گیجگاهی سطحی هستند. شریان اکسیپیتال نیز نقش دارد. گوش میانی از طریق شاخه ماستوئید شریانهای اکسیپیتال یا خلفی و شریان عمقی گوش، شاخهای از شریان فک بالا تأمین میشود.
شریانهای دیگر که وجود دارند اما نقش کوچکتری دارند شامل شاخههای شریان مننژیال میانی، عروق صعودی حلق، شریان کاروتید داخلی است. گوش داخلی توسط شاخه صماخی قدامی شریان فک بالا تامین میشود. شاخه شریان استیلوماستوئید خلفی، شاخه پتروسال شریان مننژیال میانی و سرخرگ هزارتو که از شریان مخچه تحتانی یا شریان پایه ایجاد میشوند.
گوش خارجی
این بخش از گوش انسان از قسمت قابل مشاهدهای به نام لاله گوش (Pinna) تشکیل شده است که از کنار سر بیرون میزند و کانال شنوایی خارجی کوتاهی که انتهای داخلی آن توسط پرده گوش بسته میشود و لاله گوش نام دارد. عملکرد گوش خارجی جمعآوری امواج صوتی و هدایت آنها به سمت پرده گوش انسان است.
تفاوت اساسی بین گوش انسان و گوش سایر پستانداران در بیرونیترین قسمت آن، یعنی لاله گوش (Auricle) است. در لاله گوش انسان یک پوسته تقریباً ابتدایی و معمولاً بیحرکت بوده که نزدیک به کنار سر قرار دارد. لاله گوش انسان از یک صفحه نازک از غضروفهای انعطافپذیر زرد رنگ تشکیل شده که پوست کاملا به سطح آن چسبیده است.
غضروفهای لاله گوش انسان به صورت حفرهها، برجستگیها و شیارهایی شکل میگیرند و یک قیف کم عمق و نامنظم را تشکیل میدهند. عمیقترین فرورفتگی که مستقیماً به کانال شنوایی خارجی یا گوشت آکوستیک منمتهی میشود، «صدفه» (Coancha) نام دارد. این قسمت تا حدی توسط دو ساختار کوچک «غضروف زبانه گوش» (Tonguelike Tragus) در جلو و «غضروف غیر زبانهای» (Antitragus) در پشت، پوشانده شده است. در بالای زبانه گوش، یک برجستگی مارپیچی، از کف استخوان صدفه بالا رفته و به عنوان لبه شکسته شده قسمت فوقانی حفره ادامه مییابد.
یک برآمدگی داخلی و متحدالمرکز، استخوان صدفه را احاطه کرده و توسط یک شیار، از دهانه حفره مارپیچ جدا میشود. در بعضی از گوشها کمی برجستگی معروف به غده داروین (Darwin’s Tubercle) در قسمت فوقانی و خلفی مارپیچ وجود دارد که بازمانده گوش نیای انسانی است که در این نقطه کاملا روی خود تا خورده بود.
لوبول، قسمت تحتانی و گوشتی لاله گوش، تنها ناحیه گوش خارجی است که غضروف ندارد. لاله گوش انسان دارای چندین عضله ابتدایی کوچک است که آن را به جمجمه و پوست سر متصل میکنند. در بیشتر افراد این عضلات عملکردی ندارند، اگرچه برخی از افراد میتوانند به صورت ارادی آنها را حرکت بدهند. مجرای شنوایی خارجی یک لوله کمی خمیده است که به سمت داخل گوش انسان امتداد یافته و به پرده گوش منتهی میشود.
در سومین قسمت خارجی آن، دیواره کانال از غضروف و در دو سوم داخلی، از استخوان تشکیل شده است. تمام طول مسیر ورودی (24 میلیمتر) با پوست پوشانده شده است که سطح خارجی پرده گوش را نیز میپوشاند. موهای ظریف بیرون زده و غدد عرق تغییر یافته موم گوش انسان را تولید میکنند، که کانال را پوشانده و مانع از ورود حشرات به داخل گوش انسان میشوند.
کانال گوش
مجرای گوش انسان (Meatus Acusticus Externus، EAM) مسیری است که از گوش خارجی به گوش میانی منتقل میشود. کانال گوش انسان بالغ از ساقه مغز تا پرده گوش امتداد دارد و طول آن حدود 2/5 سانتیمتر و قطر آن 0/7 سانتیمتر است. مجرای گوش انسان به دو قسمت تقسیم میشود. قسمت غضروف الاستیک یک سوم بیرونی کانال را تشکیل میدهد. دیواره قدامی و پایینی آن غضروفی است در حالی که دیواره فوقانی و پشتی آن فیبری است. غضروف ادامه چارچوب غضروف پینا است.
قسمت غضروفی مجرای گوش انسان شامل موهای کوچک و غدد عرق تخصصی است که غدد آپوکرین نامیده میشوند و موم گوش تولید میکنند. قسمت استخوانی دو سوم داخلی را تشکیل میدهد. قسمت استخوانی در کودکان بسیار کوتاهتر بوده و در نوزادان فقط یک حلقه (Annulus Tympanicus) است. لایه اپیتلیوم قسمت استخوانی مجرای گوش بسیار نازکتر بوده و بنابراین نسبت به قسمت غضروفی حساستر است. اندازه و شکل کانال در افراد مختلف تفاوت دارد. طول کانال تقریباً 2/5 سانتیمتر و قطر آن 0/7 سانتیمتر و شکل سیگموئید است و از پشت و بالا به سمت پایین و جلو حرکت میکند و در سطح مقطع، بیضی شکل است.
گوش میانی
گوش میانی یک حفره باریک پر از هوا در استخوان گیجگاهی است. یک انقباض جزئی آن را به محفظه بالا و پایین تقسیم میکند، تمپانوم (حفره تمپان) زیرین و اپیتامپانوم فوقانی که به ترتیب دهلیز و اتاقک نیز گفته میشوند. فضای گوش میانی تقریباً شبیه یک اتاق مستطیل شکل و دارای چهار دیوار، کف و سقف است.
دیواره خارجی (جانبی) فضای گوش میانی توسط پرده گوش ایجاد میشود. سقف (دیواره فوقانی) یک صفحه نازک از استخوان است که حفره گوش میانی را از حفره جمجمه و مغز بالا جدا میکند. کف (دیواره تحتانی) نیز یک صفحه استخوانی نازک است که حفره گوش میانی را از ورید ژوگولار و شریان کاروتید زیرین جدا میکند. دیوار پشت (خلفی) تا حدی حفره گوش میانی را از حفره دیگر یعنی آنتروم ماستوئید جدا میکند اما یک سوراخ این دیواره را به آنتروم و سلولهای هوایی کوچک فرآیند ماستوئید منتهی میکند که ناحیهای محکم و کمی برآمده از استخوان گیجگاهی است و پشت مجرای شنوایی خارجی و لاله گوش قرار دارد.
گوش میانی توسط توالی از سه استخوان ریز به نامهای استخوان چکشی (Malleus)، استخوان سندانی (Incus) و رکابی (Stapes) پوشانده شده که در مجموع استخوان شنوایی نامیده میشوند. این زنجیره استخوانی، صدا را از پرده گوش انسان به گوش داخلی هدایت میکند و به عنوان لابیرنت شناخته میشود. لابیرنت گوش انسان یک سیستم پیچیده از مجراها و حفرههای پر از مایع است که در اعماق قسمت سخت استخوان گیجگاهی قرار دارد.
استخوانچه های گوش میانی
گوش میانی شامل سه استخوان کوچک است که به نام استخوانچههای گوش (Ossicles) یا استخوانچههای شنوایی (Auditory Ossicles) شناخته میشوند: استخوان چکشی، استخوان رکابی و استخوان سندانی که نامهای لاتین خود را به دلیل شکلهای متمایز آنها انتخاب کردند. استخوانها به طور مستقیم انرژی صوتی را از پرده گوش انسان به دریچه بیضی حلزون گوش حلقه میزنند.
استخوانچهها به طور کلاسیک ارتعاشات پرده گوش را در مایع حلزون (یا گوش داخلی) با ضریب بازوی اهرم 1/3 به صورت مکانیکی به امواج فشار تقویت شده تبدیل میکنند. از آنجا که ناحیه ارتعاشی موثر پرده گوش حدود 14 برابر بزرگتر از دریچه بیضی شکل است، فشار صدا متمرکز شده و منجر به افزایش فشار حداقل 18/1 میشود. پرده گوش با پستانک ادغام، به لگن متصل و به نوبه خود به منقبض متصل میشود. ارتعاشات کف پا باعث ایجاد امواج فشار در گوش داخلی میشود.
شواهد نشان میدهند نسبت بازوی اهرم بسته به فرکانس در واقع متغیر و بین 0/1 تا 1 کیلوهرتز تقریباً 2 درصد است، سپس در 2 کیلوهرتز به حدود 5 درصد افزایش مییابد و سپس به طور پیوسته از این فرکانس میافتد. اندازهگیری این نسبت بازوی اهرمی نیز به این دلیل پیچیده است که این نسبت عموماً در رابطه با نوک خفاش (همچنین به عنوان امبو شناخته میشود) و سطح وسط قوسها است. پرده گوش انسان در واقع در فاصله 0/5 سانتیمتری به استخوان رکابی متصل است. علاوه بر این، پرده گوش انسان در فرکانسهای بالاتر از 3 کیلوهرتز خود به خود حرکت میکند.
چسبندگی خطی پرده گوش به استخوان چکشی در واقع این حرکت آشفته را صاف میکند و به گوش اجازه میدهد تا در محدوده فرکانس وسیعتری نسبت به اتصال نقطهای به صورت خطی پاسخ دهد. استخوانهای شنوایی همچنین میتوانند فشار صوتی را کاهش دهند (گوش داخلی به تحریک بیش از حد حساس است)، با جدا کردن یکدیگر از طریق ماهیچههای خاص. حداکثر کارایی گوش میانی در فرکانس حدود 1 کیلوهرتز است. عملکرد انتقال ترکیبی گوش خارجی و گوش میانی، به انسان حساسیت اوج را نسبت به فرکانسهای بین 1 کیلوهرتز تا 3 کیلوهرتز میدهد.
استخوان چکشی
استخوان چکشی اولین استخوان از سه استخوانچه گوش میانی بوده و به پرده گوش انسان متصل است. سر استخوان چکشی قسمت بزرگ بیرون زدهای است که به استخوان سندانی متصل میشود. سر به گردن استخوان چکشی متصل میشود و به عنوان دسته استخوان چکشی که به پرده گوش متصل میشود، ادامه مییابد. بین گردن و دسته استخوان چکشی، صلیبهای جانبی و قدامی از استخوان بیرون میآیند. استخوان چکشی منحصر به پستانداران بوده و از استخوان فک پایین در آمنیوتهای اولیه (Amniota) تکامل یافته است. استخوان چکشی صدا را از پرده گوش، به گوش داخلی منتقل میکند.
استخوان سندانی
استخوان سندانی دومین استخوان در گوش میانی است که در پشت استخوان چکشی قرار دارد و ارتعاشات را از استخوان چکشی دریافت و آنها را به بخش داخلیتر گوش میانی منتقل میکند. استخوان سندانی به دلیل شباهت به سندان به اصطلاح معروف است. استخوان سندانی دارای یک صلیب بلند و کوتاه است که از بدنه آن خارج شده و به خلف استخوان چکشی متصل میشود. قسمت انتهایی صلیب بلند به استخوان رکابی متصل است. رباط فوقانی استخوان سندانی از بدنه به سمت سقف حفره صماخی متصل میشود.
استخوان رکابی
استخوان رکابی در گوش میانی انسان و سایر حیوانات، در انتقال ارتعاشات صوتی به گوش داخلی نقش دارد. این استخوان با رباط حلقوی خود به دریچه بیضی شکل متصل میشود، که به صفحه پا اجازه میدهد انرژی صوتی را از طریق دریچه بیضی شکل به داخل گوش داخلی منتقل کند. استاپس کوچکترین و سبک ترین استخوان بدن انسان است و به دلیل شباهت آن با رکاب به اصطلاح معروف است. استخوان رکابی سومین استخوان از سه استخوان گوش میانی و کوچکترین استخوان در بدن انسان است و ابعاد تقریبی آن 3 در 2/5 میلیمتر است.
استخوان رکابی روی دریچه بیضی شکل قرار دارد که به وسیله رباط حلقوی به آن متصل شده و با استخوان سندانی از طریق مفصل اینکوداستاپدیا مفصل میشود. آنها توسط اندام های قدامی و خلفی به یکدیگر متصل میشوند. به نظر میرسد اندازه استخوان رکابی در نژادهای مختلف نسبتاً ثابت است. در 0/01 تا 0/02 از مردم، شریان استپادیال دچار عقبنشینی نمیشود و در سوراخ مرکزی باقی میماند. در این حالت، ممکن است صدای تپندهای در گوش آسیب دیده شنیده شود یا اصلاً هیچ علامتی نداشته باشد.
به ندرت ممکن است استخوان رکابی به طور کامل وجود نداشته باشند. استخوان رکابی که بین استخوان سندانی و گوش داخلی قرار دارد، ارتعاشات صوتی را از استخوان سندانی به دریچه بیضی شکل منتقل میکند، همچنین توسط ماهیچه رکابی (Stapedius Muscle) ثابت میشود که با عصب صورت در ارتباط است.
اتواسکلروز یک بیماری مادرزادی یا ناگهانی است که با بازسازی غیر طبیعی استخوان در گوش داخلی مشخص میشود. غالباً این امر باعث میشود قوزها به دریچه بیضی شکل بچسبند که این امر مانع از توانایی انتقال صدا میشود و باعث کاهش شنوایی رسانا میشود. اتوسکلروز بالینی در حدود 1 درصد از افراد یافت میشود، اگرچه بیشتر در اشکال شایع است که باعث کاهش شنوایی قابل توجه نمیشود. اتوسکلروز در جوانان و زنان بیشتر احتمال دارد.
روشهای متداول برای درمان آن عبارتند از استاپدکتومی، برداشتن چربیها و جایگزینی آنها با پروتز مصنوعی و استاپدوتومی، ایجاد یک حفره کوچک در قسمت پایه و به دنبال آن قرار دادن پروتز مصنوعی در سوراخ. عمل جراحی ممکن است با شریان مستمر، آسیب ناشی از فیبروز به قاعده استخوان یا اتوسکلروزیس محو پیچیده شود که منجر به محو شدن پایه میشود.
ماهیچه های گوش میانی
حرکت استخوانچههای گوش انسان توسط دو عضله کنترل میشود. ماهیچه استاپدیوس، کوچکترین عضله اسکلتی بدن، به قسمت پایینی متصل شده و توسط عصب صورت کنترل میشود. عضله تنسور صماخی به انتهای فوقانی سطح داخلی دسته مالک متصل است و تحت کنترل عصب خلفی داخلی است که شاخهای از عصب فک پایین و عصب سه قلو است. این ماهیچهها در پاسخ به صداهای بلند منقبض میشوند و در نتیجه انتقال صدا به گوش داخلی کاهش مییابد. به این فرایند رفلکس صوتی میگویند.
اعصاب گوش میانی
دو شاخه از عصب صورت که از فضای گوش میانی نیز عبور میکنند به گوش میانی عصبرسانی دارند. اعصاب گوش میانی قسمت افقی عصب صورت و طناب صماخی هستند. آسیب به شاخه افقی در حین عمل جراحی گوش انسان میتواند منجر به فلج صورت (در همان سمت صورت) شود. طناب صماخی یا کوردا تیمپانی (Chorda Tympani) شاخهای از عصب صورت است که طعم را از نیمه دو طرف (همان طرف) زبان انتقال میدهد.
عملکرد گوش میانی
به طور معمول، هنگامی که امواج صوتی در هوا به مایع برخورد میکند، بیشتر انرژی از سطح مایع منعکس میشود. گوش میانی اجازه میدهد تا امپدانس صوتی که در هوا در حال حرکت است با امواج صوتی که در یک سیستم مایعات و غشاها در گوش داخلی حرکت میکنند مطابقت داشته باشد. این سیستم را نباید با انتشار صدا به عنوان امواج فشاری در مایع اشتباه گرفت. زوجهای گوش میانی با استفاده از اصل مزیت مکانیکی در قالب اصل هیدرولیک و اصل اهرم از هوا به مایع از طریق دریچه بیضی صدا میدهند.
قسمت ارتعاشی پرده گوش چندین برابر سطح سومین استخوانی که به دریچه بیضی متصل میشود. علاوه بر این، شکل زنجیره استخوانی مفصلی مانند یک اهرم بوده و بازوی بلند فرآیند استخوان، نقطه اتکای بدنه است. بنابراین فشار جمعآوری شده از ارتعاش صوتی که به پرده گوش برخورد میکند، در این ناحیه با شدت بسیار کمتری متمرکز شده، نیرو را افزایش اما سرعت و جابجایی را کاهش میدهد. در صورت مواجه شدن با صدای بسیار بلند، با رفلکس انقباضی ناشی از صدا در عضلات گوش میانی، رسانایی صدا به میزان قابل توجهی کاهش مییابد تا به پرده گوش انسان آسیب نرسد.
پرده گوش انسان
پرده گوش یا پرده صماخ (Eardrum) در آناتومی انسان، غشای نازک و مخروطی شکل است که گوش خارجی را از گوش میانی جدا میکند. عملکرد آن انتقال صدا از هوا به استخوانهای داخل گوش میانی و سپس به پنجره بیضی شکل در حلزون پر از مایع گوش است. بنابراین، در نهایت ارتعاش هوا را به ارتعاش در مایع حلزون تبدیل کرده و آن را تقویت میکند. استخوانچهها فاصله بین پرده گوش و دیگر استخوانها را پر میکنند. پارگی یا سوراخ شدن پرده گوش میتواند منجر به از دست دادن شنوایی شود و جمع شدن پرده گوش نیز میتواند عامل از دست دادن شنوایی یا کلستئاتوم باشد.
پرده گوش به صورت مورب در سطوح قدامی خلفی، داخلی و فوقانی قرار دارد و از نظر آناتومیک، فوق العاده به حفره میانی جمجمه، در عقب به استخوان و عصب صورت، در پایین به غده پاروتید و در سطح قدامی به مفصل گیجگاهی فکی مربوط میشود. پرده گوش انسان به دو ناحیه کلی نرمپرده و سفتپرده تقسیم میشود. بخش نرمپرده (Pars Flaccida) نسبتاً شکننده است و در بالای فرایند جانبی - خلفی، بین شکاف ریوینوس و چینهای جلویی جلویی - قدامی و خلفی قرار دارد. نرمپرده متشکل از دو لایه سلولی است و کمی مایل به صورتی به نظر میرسد. این بخش از پرده گوش با اختلال عملکرد لوله استاش و کلستئاتوم (Cholesteatoma) ارتباط دارد.
بخش سفتپرده (Pars Tensa) از سه لایه پوست، بافت فیبری و مخاط تشکیل شده است. پیرامون آن یک حلقه فیبروزی - غضروفی به نام حلقه کوچک (Annulus Tympanicus) یا رباط Gerlach وجود دارند. لایه میانی و فیبری سفتپرده حاوی الیاف شعاعی و دایرهای است که دسته (Handle) استخوان چکشی را در بر میگیرد. اگرچه بخش سفتپرده نسبتاً قوی است اما با سوراخ شدن پرده گوش ارتباط بیشتری دارد. دسته استخوان چکشی به صورت محکم به سطح داخلی پرده گوش تا مرکز آن متصل شده و آن را به سمت حفره صماخی میکشاند. بنابراین سطح جانبی پرده گوش مقعر است.
احساس در سطح بیرونی پرده گوش عمدتا توسط عصب گوش، شاخهای از عصب فک پایین (عصب جمجمهای V3)، با کمک شاخه باریک عصب واگ (عصب جمجمهای X) و عصب صورت (عصب جمجمهای VII) تأمین میشود. احتمالاً عصب گلوسوفارنکس (عصب جمجمهای IX). سطح داخلی پرده گوش توسط عصب گلوسوفارنکس عصبی میشود.
سوراخ شدن یا پارگی پرده گوش در اثر انفجار و سفرهای هوایی مشاهده شده است، معمولاً در بیمارانی که دچار احتقان تنفسی فوقانی هستند که مانع از تساوی فشار در گوش میانی میشود. همچنین در شنا، غواصی و هنرهای رزمی چنین آسیبی رایج است. بیمارانی که از پارگی پرده گوش رنج میبرند ممکن است دچار خونریزی، وزوز گوش، کاهش شنوایی یا عدم تعادل (سرگیجه) شوند. با این حال، به ندرت نیاز به مداخله پزشکی دارند، زیرا بین 80 تا 95 درصد پارگیها در عرض دو تا چهار هفته کاملاً بهبود مییابند.
فشار مایع در گوش میانی عفونی روی پرده گوش ممکن است باعث پارگی آن شود که معمولا شامل یک سوراخ کوچک است که باعث میشود مایع به بیرون تخلیه شود. اگر این تخلیه به طور طبیعی اتفاق نیفتد، میتوان برای خارج کردن آن جراحی میرنگوتومی (تیمپانوتومی، تمپانوستومی) انجام داد. میرنگوتومی یک عمل جراحی است که در آن یک برش کوچک در پرده گوش ایجاد میشود تا فشار ناشی از تجمع بیش از حد مایع را کاهش دهد یا چرک را از گوش میانی تخلیه کند. مایع یا چرک ناشی از عفونت گوش میانی (اوتیت مدیا)، یک مشکل شایع در کودکان است.
یک لوله تمپانوستومی به داخل پرده گوش وارد میشود تا گوش میانی به مدت طولانی هوادهی و از تجمع مجدد مایع جلوگیری شود. بدون وارد کردن لوله، برش معمولاً طی دو تا سه هفته خود به خود بهبود مییابد. بسته به نوع، لوله به طور طبیعی در 6 تا 12 ماه اکسترود میشود یا در طی یک عمل جزئی برداشته میشود. کسانی که نیاز به میرنگوتومی دارند معمولاً دارای یک لوله انسداد یا ناکارآمد استاش هستند که قادر به تخلیه یا تهویه مطابق معمول خود نیست.
قبل از کشف آنتیبیوتیکها، میرنگوتومی بدون قرار دادن لوله نیز به عنوان درمان عمده اوتیت میانی حاد شدید مورد استفاده قرار میگرفت. در برخی موارد، فشار مایع در گوش میانی عفونی آنقدر زیاد است که باعث پارگی پرده گوش انسان به طور طبیعی میشود. معمولا این شامل یک سوراخ کوچک است که مایع از آن خارج میشود.
حفره صماخی
حفره صماخی (Auditory Bulla) حفره کوچکی است که استخوانهای گوش میانی را احاطه کرده است. در داخل آن استخوانها قرار دارند، سه استخوان کوچک که ارتعاشات مورد استفاده در تشخیص صدا را منتقل میکنند. قسمت تمپانیک استخوان گیجگاهی یک صفحه خمیده از استخوان است که در زیر قسمت سنگفرشی استخوان گیجگاهی، جلوی فرایند ماستوئید قرار دارد و قسمت خارجی مجرای گوش انسان را احاطه کرده است. منشأ آن یک استخوان جداگانه (استخوان تمپان) است که در برخی از پستانداران در طول زندگی جدا از هم باقی میماند. از نظر تکاملی، بخشی از آن از استخوان زاویهای فک پایین خزندگان گرفته شده است.
گوش داخلی
گوش داخلی از دو واحد عملکردی تشکیل شده است:
- سیستم دهلیزی: متشکل از دهلیز و کانالهای نیم دایرهای که شامل اندامهای حسی تعادل است.
- سیستم حلزونی: شامل اندام حسی شنوایی است که انتهای اعصاب هشتم جمجمه هستند و به آنها «عصب وستیبلوکوکلئار» (Vestibulocochlear Nerve) نیز گفته میشود.
بخش خارهای استخوان گیجگاهی (Petrous Part Of The Temporal Bone) هرمی شکل بوده و در قاعده جمجمه بین استخوانهای اسفنوئید و پس سری قرار گرفته است. از جهت میانی، رو به جلو و کمی به سمت بالا، یک قاعده، یک رأس، سه سطح و سه زاویه را نشان میدهد و در داخل آن، اجزای گوش داخلی، خانههایی قرار دارد. قسمت سنگی از اساسیترین عناصر جمجمه است و بخشی از غدد درونریز را تشکیل میدهد. پتروس از کلمه لاتین «Petrosus» به معنی سنگ مانند، گرفته شده است. این استخوان یکی از متراکمترین استخوانهای بدن است و در مطالعات DNA قدیمی از بقایای اسکلتی اهمیت دارد، زیرا DNA آن بسیار خوب حفظ شده است.
عصب گوش انسان
فیبر عصب شنوایی یا دوقطبی یا تک قطبی است، با برآمدگی دیستال آن فرآیند محیطی و برآمدگی نزدیک آن آکسون نامیده میشود. این دو نیز به ترتیب به عنوان آکسون محیطی و آکسون مرکزی شناخته میشوند. گاهی اوقات از فرآیند محیطی به عنوان دندریت یاد میشود، اگرچه این اصطلاح تا حدی نادرست است. بر خلاف دندریت معمولی، فرآیند محیطی پتانسیلهای عمل را ایجاد و انجام میدهد که سپس در سراسر جسم سلولی منتقل میشوند و به انتشار در امتداد آکسون مرکزی ادامه میدهند.
از این نظر، فیبرهای عصبی شنوایی تا حدی غیرعادی هستند زیرا پتانسیل عمل از طریق جسم سلولی عبور میکند. هر دو فرآیند محیطی و آکسون میلین میشوند. در انسانها بطور متوسط 30 هزار رشته عصبی درون عصب حلزون گوش وجود دارد. تعداد الیاف به طور قابل توجهی در گونهها متفاوت است. به عنوان مثال، گربه خانگی به طور متوسط 50،000 فیبر دارد. آکسونهای جانبی رشتههای عصب شنوایی از طریق سیناپسها و با استفاده از انتقالدهنده عصبی گلوتامات با سلولهای مویی حلزون گوش ارتباط سیناپسی ایجاد میکنند.
آکسونهای مرکزی با سلولهای هسته حلزونی ساقه مغز ارتباط سیناپسی ایجاد میکنند. اجسام سلولی عصب حلزون در حلزون گوش قرار دارد و در مجموع گانگلیون مارپیچی را تشکیل میدهد، که به دلیل شکل مارپیچی که با حلزون گوش مشترک است نامگذاری شده است. این آکسونهای مرکزی از حلزون گوش حلقه در قاعده آن خارج میشوند و یک تنه عصبی را تشکیل میدهند که در انسان تقریباً یک اینچ طول دارد. این به موازات اعصاب دهلیزی از طریق مجرای شنوایی داخلی عبور میکند و از طریق آن به ساقه مغز متصل میشود. در آنجا، الیاف آن با اجسام سلولی هسته حلزونی گوش هماهنگ میشود.
در پستانداران رشتههای عصبی حلزون گوش انسان به دو نوع I یا II طبقهبندی میشوند. نورونهای نوع I، حدود 90 تا 95 درصد از سلولهای عصبی را تشکیل میدهند و سلولهای داخلی مویی را عصبدهی میکنند. آنها دارای قطر نسبتاً بزرگ و میلین بوده و دوقطبی هستند. هر آکسون نوع I، تنها یک سلول مویی داخلی را عصب دهی میکند اما هر سلول مویی داخلی بسته به گونهها و محل حلزون گوش توسط حداکثر 30 رشته عصبدهی میشوند. نورونهای نوع دوم 5 تا 10 درصد باقیمانده سلولهای عصبی را تشکیل میدهند و سلولهای خارجی مو را عصبرسانی میکنند. قطر آنها نسبتاً کوچک است، تک قطبی و بدون میلین هستند.
مکانیسم شنوایی
رمزگذاری عصبی صدا (Neural Encoding Of Sound)، نشاندهنده احساس و ادراک شنوایی در سیستم عصبی است. این مقاله اصول فیزیولوژیکی اساسی درک صدا را بررسی میکند و مکانیسمهای شنوایی را از صدا به عنوان امواج فشار در هوا تا انتقال این امواج به تکانههای الکتریکی (پتانسیل عمل) در امتداد رشتههای عصبی شنوایی و پردازش بیشتر در مغز ردیابی میکند. پیچیدگیهای عصبشناسی معاصر به طور مداوم دوباره تعریف میشود.
امواج صوتی همان چیزی هستند که فیزیکدانان آن را امواج طولی می نامند که شامل مناطق انتشار فشار بالا (فشردهسازی) و مناطق مربوط به فشار پایین (نازک شدن) است. شکل موج توصیفی از شکل کلی موج صوتی است. شکل موجها گاهی اوقات با تجزیه فوریه با جمع سینوسوئیدها توصیف میشوند. دامنه اندازه (بزرگی) تغییرات فشار در یک موج صوتی است و در درجه اول میزان بلندی صدا را تعیین میکند. در یک عملکرد سینوسی، C نشاندهنده دامنه موج صوتی است.
فرکانس صدا به عنوان تعداد تکرارهای شکل موج آن در ثانیه تعریف و برحسب هرتز اندازهگیری میشود. فرکانس به طور معکوس با طول موج متناسب است (در محیط سرعت انتشار یکنواخت، مانند صدا در هوا). طول موج یک صدا فاصله بین هر دو نقطه متوالی منطبق بر شکل موج است. محدوده فرکانسی قابل شنیدن برای افراد جوان حدود 20 هرتز تا 20 کیلوهرتز را شامل میشود. شنیدن فرکانسهای بالاتر با افزایش سن کاهش مییابد و برای بزرگسالان به حدود 16 کیلوهرتز و برای بزرگترها به 3 کیلوهرتز محدود میشود.
موم یا جرم گوش
موم یا جرم گوش (Cerumen)، یک ماده به رنگ قهوهای، نارنجی، قرمز، مایل به زرد یا خاکستری است که در مجرای گوش انسان و سایر پستانداران ترشح میشود. این موم از پوست مجرای گوش انسان محافظت و به بهداشت آن کمک میکند و در برابر باکتریها، قارچها و آب محافظت دارد. جرم گوش شامل سلولهای مرده پوست، موها و ترشحات موم گوش توسط غدد چربی و چربی بیرونی مجرای گوش انسان است. اجزای اصلی جرم گوش انسان اسیدهای چرب زنجیره بلند اشباع و غیر اشباع، الکل، اسکالن و کلسترول هستند.
موم گوش اضافی یا متراکم، حاصل ترشح یا تجمع بیش از اندازه موم است که باعث انسداد مجرای گوش انسان میشود و میتواند به پرده گوش فشار آورده یا کانال گوش خارجی و مسیر سمعک را مسدود کرده و به طور بالقوه باعث کاهش شنوایی شود. موم گوش در یک سوم بیرونی قسمت غضروفی مجرای گوش تولید میشود. موم مخلوطی از ترشحات چسبناک از غدد سباسه و ترشحات کم لزج از غدد عرق آپوکرین اصلاح شده است. اجزای اصلی جرم گوش، لایههای پوستی جدا شده هستند. به طور متوسط 60 درصد از جرم گوش شامل کراتین، 12 تا 20 درصد اسیدهای چرب زنجیره بلند اشباع و غیر اشباع، الکل، اسکالن و 6 تا 9 درصد کلسترول است.
از نظر ژنتیکی دو نوع موم خشک و موم مرطوب وجود دارند که نوع مرطوب غالب است. در آسیای شرقی، آسیای جنوب شرقی و بومیان آمریکا موم گوش خشک (خاکستری و پوسته پوسته) است، در حالی که مردم آفریقایی و اروپایی موم گوش مرطوب (قهوهای عسلی، نارنجی تیره تا قهوهای تیره) دارند و 30 تا 50 از مردم آسیای جنوبی، آسیای مرکزی و جزایر اقیانوس آرام دارای نوع خشک موم گوش هستند. انسان شناسان از نوع موم گوش انسان برای ردیابی الگوهای مهاجرتی انسان، مانند الگوهای اینوئیت استفاده کردهاند.
در ژاپن بر خلاف اکثریت قوم یاماتو (در اصل نام مناطق اطراف شهر ساکورایی در استان نارا در ژاپن امروز بوده است) در این کشور، جرم گوش مرطوب در بین قوم مردم آینو (قوم بومی جزیرهٔ بزرگ هوکایدو در شمال ژاپن) شایعتر است. جرم گوش مرطوب از نظر بیوشیمیایی با نوع خشک تفاوت عمدهای با غلظت بیشتر گرانولهای چربی و رنگدانه دارد. به عنوان مثال 50 درصد از نوع مرطوب، چربی است در حالی که نوع خشک تنها 20 درصد چربی دارد. ژن خاصی شناسایی شده که تعیین میکند موم گوش انسان مرطوب است یا خشک. تفاوت در نوع موم گوش با تغییر یک پایه (چند شکلی تک نوکلئوتیدی) در ژنی که به عنوان ژن C11 کاست ATP متصل میشود، به ویژه rs17822931، دیده شده است.
افراد دارای موم گوش خشک، برای آدنین هموزیگوت هستند در حالی که نوع مرطوب حداقل به یک گوانین نیاز دارد. جرم گوش مرطوب با بوی زیر بغل ارتباط دارد که با تولید عرق افزایش مییابد. محققان حدس میزنند که کاهش عرق یا بوی بدن برای نیاکان آسیای شرقی و بومیان آمریکا که تصور میشود در آب و هوای سرد زندگی میکردند مفید بوده است.
تمیز شدن خود به خود مجرای گوش انسان در نتیجه حرکت فک رخ میدهد. سلولهای تشکیل شده در مرکز پرده گوش به بیرون از آمبو، با سرعتی مشابه رشد ناخن به دیوارههای مجرای گوش مهاجرت کرده و به سمت ورودی مجرای گوش انسان حرکت میکنند. موم گوش در مجرای گوش انسان به سمت خارج تشکیل میشود و هرگونه ذرات معلق را که ممکن است در کانال جمع شده باشند، با خود به سمت بیرون گوش هدایت میکند. حرکت فک با بیرون راندن بقایای متصل به دیوارههای مجرای گوش، به این فرایند کمک میکند و احتمال دفع آن را افزایش میدهد.
لوبریکانت بودن موم گوش، از خشک شدن پوست داخل مجرای گوش انسان جلوگیری میکند. خواص روانکننده ناشی از محتوای چربی بالای سبوم تولید شده توسط غدد چربی است. در موم گوش نوع مرطوب، این لیپیدها شامل کلسترول، اسکوالن و بسیاری از اسیدهای چرب و الکلهای زنجیره بلند است. مطالعات انجام شده تا دهه 1960 شواهد کمی برای حمایت از فعالیت ضد باکتریایی برای موم گوش یافت، مطالعات اخیر نشان داده است که موم گوش بر برخی از انواع باکتریها اثر ضد باکتریایی دارند.
موم گوش زنده ماندن طیف وسیعی از باکتریها از جمله هوموفیلوس آنفولانزا، استافیلوکوکوس اورئوس و بسیاری از انواع اشرشیاکلی را گاهی تا 99 درصد کاهش میدهد. رشد دو قارچ که معمولاً در اتومیکوز وجود دارد نیز توسط موم گوش در گوش انسان مهار میشود. این خواص ضد میکروبی عمدتاً ناشی از وجود اسیدهای چرب اشباع، آنزیم لیزوزیم و به ویژه اسیدیته کمی موم گوش است (pH معمولاً در افراد متوسط حدود 6/1). تحقیقات دیگر نشان داده است که موم گوش میتواند از رشد میکروبی پشتیبانی کند و برخی از نمونههای موم گوش دارای تعداد باکتریایی به میزان ۰/107 گرم موم گوش هستند. این باکتریها عمدتاً مشابه بودند.
جرم گوش انسان از غدد چربی و سرمی در مجرای گوش تولید میشود. جرم گوش با به دام انداختن گرد و غبار و سایر ذرات خارجی که میتوانند در پرده گوش فیلتر شده و به آن آسیب برسانند، از گوش محافظت میکند. به طور معمول، جرم گوش به سمت لاله گوش حرکت میکند و میافتد یا شسته میشود اما گوش برخی از افراد موم زیادی تولید میکند. از این موم به عنوان جرم یاد میشود. مقدار زیاد جرم گوش ممکن است مانع عبور صدا شده و باعث کم شنوایی، درد و خارش در گوش یا سرگیجه شود.
عوارض
عوارض ناشی از جرم گوش در صورت عدم تشخیص و درمان میتوانند منجر به گوشهگیری، عملکرد ضعیف در کار و تحصیل و حتی پارانویای خفیف شوند. پرده گوش در افرادی با جرم گوش ممکن است سوراخ باشد که معمولاً خود به خود ایجاد میشود زیرا جرم گوش به تنهایی نمیتواند پرده گوش را سوراخ کند. در معاینه فیزیکی معمولاً مسیر مشاهده پرده گوش بررسی میشود که ممکن است به دلیل تجمع جرم مسدود شده باشد. تجمع جرم در گوش ممکن است به خودی خود بهبود یابد اما شستشو و خارج کردن آن و درمان توسط پزشک بیخطر و مؤثر است.
شنوایی معمولاً پس از برداشتن جرم گوش وارد شده کاملاً برمیگردد. استفاده از سمعک ممکن است با افزایش جرم گوش همراه باشند، زیرا از برداشتن جرم گوش از مجرای گوش انسان جلوگیری میکنند و در نتیجه باعث انسداد میشوند که منجر به ضربه زدن به آن میشود. تخمین زده میشود که علت 60 تا 80 درصد از نقصهای سمعک باشد. جرم گوش میتواند به دریچهها و گیرندههای سمعک وارد شود و اجزای داخل سمعک را به دلیل اسیدیته تخریب کند. جرم بیش از حد در گوش همچنین میتواند باعث وزوز گوش، شنیدن مداوم صدا در گوش، احساس پُری گوش، کاهش شنوایی و درد گوش انسان شود.