درخواست اصلاح

میرزا رضا کرمانی

از دانشنامه ویکیدا
نسخهٔ تاریخ ‏۸ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۰۶ توسط AlIA (بحث | مشارکت‌ها)
میرزا محمدرضای کرمانی یا میرزا رضا کرمانی
میرزا محمدرضای کرمانی یا میرزا رضا کرمانی

میرزا محمدرضای کرمانی معروف به میرزا رضا کرمانی یا رضای شاه‌شکار (زاده ۱۲۲۶ خورشیدی کرمان، رفسنجان، روستای شمس‌آباد نوق – درگذشت ۲۱ مرداد ۱۲۷۵ خورشیدی، تهران)، قاتل ناصرالدین‌ شاه قاجار بود. میرزا محمدرضای کرمانی فرزند ملاحسین عقدایی در کرمان زاده شد. پدرش ملاحسین در زمان حکومت طولانی محمد اسماعیل خان وکیل‌الملک در کرمان به دلیل ظلم و ستمی که بر او رفته بود، مهاجرت کرد و به یزد رفت و در ناحیه عقدای یزد ملکی خرید و به کار کشاورزی پرداخت. ملاحسین مدتی پسرش، محمدرضا را به مدرسه فرستاد و پس از آن برای دادخواهی به تهران آمد و در مدرسه ملاعبدالله منزل کرد و در همان جا نیز درگذشت.

میرزا محمدرضا به هنگام تحصیل و طلبگی در یزد، روضه‌خوانی و پامنبری خوانی هم می‌کرد.

وی پس از مرگ پدرش به ناچار درس را رها کرده و برای امرار معاش در بازار مشغول فروشندگی شد و چنانکه امین الدوله می نویسد:

میرزا رضا نام سمسار کرمانی از دست فروشان طهران، جوانی باریک‌اندام معمم بود، شال کشمیری و کرمانی آغری و برک و عبای کرمان و چیزهای دیگر از قبیل خز و سنجاب و پوست بخارایی و منسوجات پشمینه خراسانی به خانه‌ها می‌برد و از فروش آنها و انتفاع جزئی معاش می‌کرد.[۱]

زندگی‌نامه

میرزا رضا کرمانی از حاج ملاحسن ناظم التجار، بازرگان معروف تهرانی، شال ترمه به امانت می‌گرفت و در خانه‌های اعیان و شاهزادگان پایتخت‌نشین به فروش می‌رساند. رفت و آمد به خانه رجال و اعیان شهر باعث شد تا آگاهی بیشتری نسبت به اوضاع و احوال کشور به دست آورد و بعدها به عالم سیاست روی آورد.

از جمله افرادی که میرزا رضا با آنها داد و ستد داشت، کامران میرزا نایب السلطنه بود اما کامران میرزا در قبال خرید ۲ شال از پرداخت وجه آنها طفره می رفت. میرزا رضا به همین دلیل روزی به مجلس دربار و مجمع وزرا و اعیان وارد شد و از نایب‌السلطنه (کامران میرزا) شکایت کرد که

۲ سال بیشتر است، متجاوز از هزار تومان طلبم در نزد کارگزاران ایشان مانده، از دویدن کفش ها پاره کرده‌ام و از کسب و کار آواره شده به دردم چاره نمی‌شود

اما طلب میرزا رضا پرداخت نشد و او نیز از طلبش پا پس نکشید و چنانکه امین الدوله می نویسد: مدتی براین گذشت، یک روز که به ضرورتی نایب‌السطنه در مجلس وزرا حضور داشت، میرزا رضا ورود و تجدید تظلم کرد. صورت ابتیاعات را که نایب‌السلطنه خود به تدریج از او برده بود به میان گذاشت و سخت نالید.

نایب‌السلطنه گفت او را بفرستند، تمام طلبش پرداخت شود. میرزا رضا را بردند و طلب او را نقد حاضر کردند و ادای آن به حکم شاهزاده مشروط به آن شد که در شماره و تحویل هر یک تومان یک سیلی به پس گردنش زده شود. میرزا رضا به این قضا رضا داده و طلبی را که از وصولش نومید بود به تحمل این رنج گرفت اما کینه و خشم نایب‌السلطنه به این ضربات فرو ننشست و او را به عقوبت های دیگر تهدید کردند و با استیلای حکومتی برای او بهانه‌جویی می‌شد.

میرزا رضا کرمانی در جریان مخالفت‌ها با امتیاز خرید و فروش انحصاری توتون و تنباکو در ایران که از طرف ناصرالدین شاه به فردی انگلیسی به نام تالبوت واگذار شده بود به واسطه شغلش با خانه بسیاری از بزرگان در ارتباط بود، بسیاری از زنان رجال و بزرگان را به مقاومت علیه این امتیاز فراخواند و تلاش زیادی برای لغو آن بکار بست.

این اقدامات باعث شد تا کامران میرزا، او را به عنوان یکی از محرکان علیه این امتیاز به شاه معرفی کند تا هم به ناصرالدین شاه خوش خدمتی کرده باشد و هم میرزا رضا را تنبیه کند. با این ترفند کامران میرزا توانست اسباب دستگیری میرزا رضا و تنی چند از فعالان را فراهم آورد. میرزا مدتی در تهران زندانی بود و از دشنام و ناسزا علیه شاه و درباریان خودداری نمی‌کرد، این مساله باعث شد تا او دوران بسیار سختی را در زندان بگذارند. او ۱۴ ماه دیگر در زندان انبار تهران بود تا آنکه با وساطت امین‌السلطان و امام جمعه از زندان آزاد شد.

تلاش میرزارضا برای نزدیک شدن به صدراعظم (امین‌السلطان) جهت گرفتن مطالبات خود باعث شد تا کامران میرزا که ارتباط خوبی با صدراعظم نداشت، دوباره میرزا را زندانی کند که بار دیگر با وساطت امام جمعه آزاد شد و سرانجام در ربیع‌الثانی ۱۳۱۳ قمری از ایران تبعید شد و به استانبول رفت. وی در آنجا چندین دیدار با سید جمالالدین داشت و در این ملاقات‌ها بود که هنگامی که میرزا از ظلم و ستمی که بر او رفته بود، شکایت و حکایت فراوان می‌کرد، سید نیز به او گفته بود که «... ایران آباد نمی‌شود، مگر به قطع ریشه شجره خبیثه استبداد».

پس از این ملاقات‌ها میرزا رضا کرمانی از استانبول حرکت کرد و به عنوان خدمتکار شیخ ابوالقاسم برادر کوچک شیخ احمد روحی از راه طرابوزان به تفلیس بعد بادکوبه و از آنجا از طریق مشهدسر (بابلسر کنونی) وارد ایران شد و با تهیه تپانچه روسی در بارفروش (بابل) وارد شهر ری شد.

قصاص

بنابر گفته ناظم الاسلام کرمانی، مظفرالدین شاه خیال کشتن میرزا و قصاص او را نداشت و چندین بار گفته بود، قصاص و کشتن میرزا رضا، تشفی قلب من نیست، من اگر بخواهم انتقام بکشم، باید تمامی اهل کرمان را از دم تیغ بگذرانم. اگرچه به نظر می‌آید که مظفرالدین شاه دلیل های دیگری برای دست نگه داشتن در قصاص میرزا رضا داشته است اما هرچه بود، او بالاخره تصمیم خود را گرفت و به اعدام میرزا رضایت داد.

سرانجام میرزا را با دست بسته بیرون آوردند اما به قدری قوت قلب داشت که گفت: مردم بدانید که من بابی نیستم و مسلمان خالص هستم و شروع کرد به ادای شهادتش؛ سپس گفت: این چوبه دار را به یادگار نگه دارید، من آخرین نفر نیستم و بدین ترتیب میرزا رضا کرمانی در ۲۱ مرداد ۱۲۷۵ در میدان دمشق تهران به دار آویخته شد. جسد تمام روز چهارشنبه و تا پنجشنبه موقع تاریک شدن هوا همچنان آویخته بود. در ساعت ۹ شب جسد را از دار پایین آورده و به گورستان حسن آباد بردند و دفن کردند.

منابع

  1. <زندگی نامه میرزا رضای کرمانی> برداشت شده در 1401/11/18