درخواست اصلاح

سیمین‌دخت وحیدی

از دانشنامه ویکیدا
نسخهٔ تاریخ ‏۳۱ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۱۷ توسط AlIA (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «'''سیمین دخت وحیدی''' فرزند عباسعلی در سال ۱۳۱۲ شمسی در شهر جهرم استان فارس به دنیا آمد. او یکی از چهره‌های ماندگار ادب فارسی است و شعر گفتن را از سن هفده سالگی آغاز کرده است. او دوران ابتدایی و متوسطه را در شهر جهرم گذراند، سپس به شهر ت...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

سیمین دخت وحیدی فرزند عباسعلی در سال ۱۳۱۲ شمسی در شهر جهرم استان فارس به دنیا آمد. او یکی از چهره‌های ماندگار ادب فارسی است و شعر گفتن را از سن هفده سالگی آغاز کرده است.

او دوران ابتدایی و متوسطه را در شهر جهرم گذراند، سپس به شهر تهران مهاجرت کرد. آخرین مدرک تحصیل وی معادل کارشناسی ادبیات می‌باشد.

او در حوزه‌ هنری، وزارت آموزش و پرورش، مرکز تربیت معلم خدمت کرده است.

او از انقلاب اسلامی ایران شعرهای سیاسی و پس از آن اشعارش در رابطه با انقلاب، امام خمینی(ره)، رزمندگان و ... می ‌باشد اشعارش دارای اصالت اخلاقی و مایه‌های خاص عرفان اسلامی است و از تمامی آنها بوی فارس و رایحه‌ دل ‌انگیز شعر حافظ و سعدی استشمام می‌شود. سخنش محکم و استوار و دقیق است.

او از شاعران غزل سرا است و عضو رسمی سازمان حوزه‌ هنری، سازمان تبلیغات اسلامی و سردبیر ماهنامه‌ کوثر است.

سیمین‌دخت هم اکنون سرپرستی انجمن شعر بانوان که ماهانه تشکیل می ‌شود را بر عهده دارد. او علاوه بر شاعری در زمینه‌ نقاشی نیز قدرت و مهارتی خاص دارد.

آثار

تا کنون هفت اثر از وی به چاپ رسیده است که از آن جمله «هور»، «یک آسمان شقایق»، «حس می‌کنم زندگی را»، دو کتاب «منتخب ادبیات به نظم و نثر» و اشعار متفرقه می‌ باشد و دو مجموعه اشعار آزاد نیز در دست چاپ دارد.

سیمین دخت وحیدی هم زمان با دفاع مقدس در فضای معطر شهرهای جنگ زده و خطوط مقدم جبهه به شعرخوانی و همگامی با رزمندگان می پرداخت.

مجموعه اشعار وی عبارتند از «یک آسمان شقایق» ، «حس می کنم زندگی را» ، «موج های بی قرار» و ... تعدادی از آثار گردآوری شده توسط ایشان هم «در قاب گل ها» ، «کوثر» ، «چشم بیمار» ، «غم دلدار» ، «شعر جوان» ، «از نگاه آینه ها» و ... نام دارند.

سروده

نمونه شعر برگزده از سروده سیمین‌دخت وحیدی:

برای رویش شب‌ بو ها فرصتی دیگر هست

مجال سبزتری در دل برای عشق میسر هست

از آفتاب اگر چندی فضای خانه شود خالی

به عرش سینه ما مهری از آفتاب فراتر هست

به شهر سوخته‌ ام زخمی اگر که مانده به جا

به هر طرف نظر اندازم هزار نخل تناور هست

به خاک میهن ما چشمی مباد آن که طمع ورزد

که بر هلاکت طمع‌ ورزان جهاد سرخ مکرر هست

مخواه از من و چشمم به غیر شیوه بیداری

که هر کجای وطن ما را حریم قدسی سنگر هست

هنوز باغ وطن خرم به یمن دیده بارانی است

هنوز فصل بهاران را غریب نعره تندر هست

ز تن گرم گرچه جوانی شد، بهارم ارچه خزانی شد

هنوز فرصت بالیدن به یک دو شاخه دیگر هست

هنوز برگ تر شعرم پر از طراوت شبنم‌ هاست

به شاخسار غزل‌ هایم شکوفه‌ های معطر هست

از آن شبی که دلم پر زد به آسمان و نیامد باز

در آشیان دلم چشمی در انتظار کبوتر هست