طنز
طنز در لغت به معنی مسخره کردن و طعنه زدن است و در اصطلاح ادبیات به نوع خاصی از آثار نظم و نثر ادبی گفته میشود که انتقادی را بصورت خندهآور مطرح میکند.
طنز اگر چه بر خنده استوار است، اما این خنده موجب تفکر و وسیلهای برای رسیدن به هدفی بالاتر یعنی آگاه کردن مردم از رواج ظلم و ستم و نیز بیاعتبار شدن فضایل اخلاقی و انسانی در جامعه است و طنزپرداز یا نویسنده سعی در به چالش کشیدن این اوضاع نابسامان را دارد.
در ادبیات قدیم "طنز" به معنی امروزی آن و نوع ادبی مجزا و خاص وجود نداشت. شاعران بزرگی مثل رودکی، سنایی، انوری، سعدی و حافظ و مولوی با سخره گرفتن جامعه و ناهنجاریهای آن بر بیعدالتی، تبعیض، ظلم و جهل و فقر میتازیدند و به رواج بیاخلاقی و رذایل و پلیدی انتقاد میکردند.
واژه شناسی
بر اساس لغتنامه دهخدا
طنز. [ طَ ] ( ع مص ) فسوس کردن.( منتهی الارب ) ( منتخب اللغات ). فسوس داشتن. ( دهار ). افسوس داشتن. ( زوزنی ). افسوس کردن. ( تاج المصادر ). || بر کسی خندیدن. || عیب کردن. ( زوزنی ). || لقب کردن. ( زوزنی ). || سخن به رموز گفتن. ( غیاث ) ( آنندراج ). || ( اِمص ) طعنه. ( غیاث ) ( آنندراج ).
بر اساس فرهنگ معین
(طَ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) ریشخند کردن ، مسخره کردن . ۲ - طعنه زدن . ۳ - (اِمص . ) طعنه . ۴ - (اِ. ) ناز و کرشمه . ۵ - عملی که جنبههای نادرست یا ناروای پدیدهای را مورد مسخره قرار میدهد و هدف آن اصلاح است . (اعم از شعر، نثر و نمایش ).
بر اساس فرهنگ عمید
(ادبی ) شیوۀ ادبی که در آن عیوب فردی و اجتماعی به منظور اصلاح این عیوب به صورت خنده آوری نمایش داده می شوند.
طعنه، سرزنش.
از منظر فرهنگستان زبان و ادب فارسی
نوعی شیوۀ بیان در ادبیات نمایشی که با به کار گرفتن طعنه و سخن کنایه دار سعی در نشان دادن شرارت اخلاقی آدم ها و تحقیر آنها دارد و هدف آن اصلاح رفتارهای بشری است
تفاوت طنز با هزل و هجو
تفاوت طنز با هزل و هجو، در رعایت ادب و اخلاق است. هجو به معنی ناسزا گفتن و ضد مدح است و هزل، سخن بیهوده و یاوه بصورت زشت و غیراخلاقی و مقابل "جد" است. هزل و هجو، بیشتر، جنبه انتقاد شخصی و مستقیم دارد و هدف آن الزاما اجتماعی و آموزنده نیست. طنز در عین حال که میکوشد نازیباییها و رذایل فردی و جمعی را نشان دهد؛ اما صراحت و بیپردگی هجو و هزل را ندارد و کمتر از محدوده ادب و شرم فراتر میرود.
طنزپردازان ایرانی
تا پایان قرن هشتم، تنها عبید زاکانی شاعری بود که پا به عرصه طنز گذاشته بود. عبید، سطحینگری و حماقت جامعه و بر سر کار بودن افراد نالایق را به استهزاء میگیرد و از زاهدان ریاکار که مذهب را وسیلهای برای کسب مال و منال قرار دادهاند سخت انتقاد میکند.از آثار او میتوان به رساله دلگشا، اخلاق الاشراف، "تعریفات و ریشنامه که سبکی ابداعی و کاملاً نو دارند؛ اشاره کرد. مشهورترین منظومه او منظومه "موش و گربه است
آثار لطیفهگویی و حکایات طنزآمیز و پندآموز در ادبیات بسیار گسترده است. از این جمله میتوان به رباعیات خیام و سوزنی سمرقندی و لطائف الطوایف مولانا فخرالدین علی صفی اشاره کرد.
"عصر مشروطه" دوران شکوفایی طنزنویسی بود، که با باز شدن فضای سیاسی، طنز به عنوان نوع ادبی جدید مورد توجه نویسندگان واقع شد. بعد از قرنها سکوت و خفقان، دورانی آغاز شد که مردم و نمایندگان آنها یعنی نویسندگان، ادبا و حتی مردان سیاست، امکان باز گفتن آنچه سالها آزارشان میداد را یافتند. اکثر نویسندگان تنها به خاطر مبارزه برای آزادی و زندگی بهتر مینوشتند و موضوع آثار و اشعار این دوره مربوط به وضع مردم و سیاست روز بود.
بعضی نویسندگان نظم و نثر در این دوره صرفاً طنزنویس بودهاند؛ مثل صابر طاهرزاده، ابوالقاسم حالت، محمدعلی افراشته و اشرف گیلانی و بعضی دیگر گاهگاهی، شعر طنز مینوشتند مثل "ملکالشعرای بهار"، "میرزاده عشقی"، "ایرج میرزا" و "دهخدا".
این روند سالها بعد بصورت مترقیتر و ابداعیتر در آثار "صادق هدایت"، "محمدعلی جمالزاده"، و بعدهار "کیومرث صابری فومنی" مشاهده میشود.