شهرام شیدایی
شهرام شیدایی شاعر، نویسنده، محقق و مترجم ایرانی در تاریخ ۲۳ خرداد ۱۳۴۶ در شهرستان سراب در استان آذربایجان شرقی به دنیا آمد. شهرام شیدایی عمر کوتاهی داشت و در 42 سالگی با مشاهده علائم بیماری و درد متوجه شد که به بیماری سرطان مری مبتلا شدهاست و در مدت کوتاهی بر اثر عوارض ناشی از این بیماری ازجمله از دست دادن معده، در تاریخ ۲ آذر ۱۳۸۸ درگذشت. پیکر او در آرامستان بهشت سکینه در شهر کرج به خاک سپرده شد.
او در زمان حیاتش اشعار زیادی سرود و کتابهای متعددی نوشت و ترجمه. شدایی همچنین ناشر بود و به انتشار کتب میپرداخت. با این حال او در زمان حیات خود تقریبا گمنام بود و توجه چندانی به اقدامات او نشد.
فعالیتهای شهرام شیدایی
وی از سال 1371 به مدت 6 سال با گروه فرهنگ فارسی در مرکز نشر دانشگاهی همکاری میکرد و پس از آن مدیریت فرهنگی انتشارات کلاغ را به عهده گرفت.
شهرام شیدایی پس از سخنرانی در گردهمایی تجربههایترجمه در دانشگاه کراکوف لهستان، از سال 82 همکاری خود با دانشنامه ادب فارسی را آغاز کرد. او در این دانشنامه تألیف و ترجمه مدخلهایی از ترکی آذری (سیریلیک و عربی) و ترکی استانبولی (عثمانی و معاصر) برای جلد پنجم و ششم را به عهده داشت.
شهرام شیدایی در سال 1386 در اولین سمپوزیوم بینالمللی ترجمه و نشر ادبیات ترکی در دانشگاه بغاز ایچی استانبول در کشور ترکیه شرکت و در آنجا سخنرانی کرد.
شهرام شیدایی به طور مرتب به همایشهای ادبی بینالمللی دعوت میشد از این جمله میتوان به شعرخوانی در گردهمایی بینالمللی شعر در اَسکیحیصار ترکیه اشاره کرد.
شهرام شیدایی در سال 73 مجموعه شعر خود با نام آتشی برای آتشی دیگر را منتشر کرد و پس از آن به ترجمه برخی آثار بینالمللی مشغول شد و در سال 76 کتاب آدمها روی پل را به چاپ رساند. این کتاب ترجمه گزیدهای از شعرهای ویسواوا شیمبورسکا بود. شهرام شیدایی سپس در همان سال ترجمه مجموعه شعر صالح عطایی را با نام شاید دیگر نتوانم بگویم را با متن دوزبانه ترکی- فارسی منتشر کرد.
در سال ۱۳۷۹ مجموعه شعر دیگری از شهرام شیدایی با نام خندیدن در خانهای که میسوخت منشر و راهی بازار شد.
شیدایی در داستاننویسی هم دستی داشت و مجموعه داستان پناهندهها را بیرون میکنند به قلم او در سال 79 منتشر شد.
شهرام شیدایی مدتها مشغول گردآوری جلد یک مجموعه داستان ثبت نام از کسانی که سوار کشتی نشدهاند، آنتولوژی داستان ایران، بود و این کار را در سال 79 به سرانجام رساند.
شیدایی کار خود را در ترجمه با انتشار کتاب رنگ قایقها مال شما در سال 83 ادامه داد. این کتاب ترجمه گزیدهای از شعرها و داستانها به همراه شناختنامهی اورهان ولی بود.
سه سال بعد باقی اشعار شهرام شیدایی در جلد دوم خندیدن در خانهای که میسوخت منتشر شد. او سپس دست به ترجمه یک رمان زد و اثری از احمد حمدی تانپنار با نام انستیتوی تنظیم ساعتها را ترجمه و چاپ کرد.
آخرین مجموعه شعری که از شهرام شیدایی به چاپ رسید، سنگی برای زندهگی و مرگ بود که در سال 1387 به چاپ رسید. پس از انتشار این مجموعه شعر بود که آثار بیماری در جسم و جان شیدایی نمود پیدا کرد.
مجموعه داستان کسی وقت ندارد او بمیرد و مجموعه شعر ترکی دلیلرین کؤلگهسی از دیگر آثار شهرام شیدایی هستند که پیش از مرگ او کنتشر شدند.
نمونه اشعار شهرام شیدایی
تاریکی در خانه حرکت میکند
و صورت اشیا را به دیگران میدهد
نامی در کار نیست
نامی که در کار جابه جایی چیزی باشد
گاه وقتی پنجره باز میشود
اما هوای تازه داخل نمیشود
پنجره از کار افتاده
بیرون از کار افتاده
یادآوردنِ چند صندلی و میزی
که پشت آن صورتها و دستها حرکت میکردند
و حالا سکوتی چهارچشم خانه را به تاریکی تسلیم کرده
تا به محضِ ورود، گلویت در گذشته گیر کند
و با هر قدمی به جلو سکوتی فلزی تسخیرت کند
و با هر بار لمس چیزی، فنجانی لبهی میزی تاقچهای لاله و شمعدانی
چند پرده تاریکتر شوی
برای کسی در بیرون، که درخت و سنگ جای او را میگیرند
چه تسلایی میتوان داد؟