درخواست اصلاح

عطر

از دانشنامه ویکیدا

عطر ماده‌ای خوشبو است که از عصاره مواد طبیعی گرفته می‌شود و معمولا به صورت مایع است اما بوی خوش آن در ذرات هوا پخش شده و به مشام می‌رسد.

عطر
عطر

مواد اولیه خوشبوکننده از منابع گیاهی، حیوانی یا از روش‌های تولید مصنوعی مواد شیمیایی تهیه می‌شود.

از جمله مواد گیاهی طبیعی که در تهیه عطرها مورد استفاده قرار می‌گیرند می‌توان به ترنج، هل، سدر، یاسمن، زنبق زرد، گل محمدی و... اشاره کرد.

عطرها در اصطلاح گیاه‌شناسی موادی هستند غالباً دارای بوی مطبوع و مخلوطی از چند ماده شیمیائی که در اکثر گیاهان به صورت قطرات کوچک داخل سلولهای گیاهی (خصوصاً سلولهای بشره) وجود دارند و چون نور رابیشتر از مواد دیگر سیتوپلاسم منکسر می‌کنند به خوبی قابل تشخیصند. مواد عطری در اندامهای مختلف اکثر گیاهان از قبیل برگ و پوسته و گل و میوه و دانه وجود دارند ترکیب شیمیایی عطرها اختلاطی از چند ماده است که مهمترین آنها عبارتند از:

هیدروکربورهای ترپنی به فرمول عمومی «H8 C5» و الکلهای مختلف و اسیدها و ستن‌های مختلف و گاهی هم برخی ترکیبات گوگردی. عطرها در آب کمی حل می‌شوند ولی در اتر و بنزین و کلروفرم و الکل به خوبی حل می‌گردند اما برخلاف چربی‌ها با قلیاها تولید صابون نمی کنند و بعلاوه در حرارتهای 100 تا 110 درجه در بافتها تبخیر می‌شوند و از بین می‌روند، از این رو می‌توان آنها را در مجاورت بخار آب تقطیر کرد و به حالت مایع به دست آورد.[۱]

واژه شناسی

مترادف: بوی خوش، رایحه، شمیم، نکهت

معادل فارسی: بوی خوش، خوشبوی، خوشبویه

معادل انگلیسی: perfume, scent, aura, essence, aroma, attar, perfumery

براساس لغت‌نامه دهخدا

عطر. [ع َ طَ] ( ع مص ) خوشبوی شدن. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( دهار ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( غیاث اللغات ). || خوشبوی کردن به عطر. ( المصادر زوزنی ) ( از غیاث اللغات ).

عطر. [ ع َ طِ ] ( ع ص ) مرد خوشبوی مالیده. مؤنث : عطرة. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || آنکه پیوسته عطر و خوشبوی بکار برد. ( از اقرب الموارد ).

عطر. [ ع ُ طُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ عاطِر. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به عاطر شود.

عطر. [ ع ِ ] ( ع اِ ) بوی خوش. ( منتهی الارب ) ( دهار ). خوشبو و بوی خوش. ( غیاث اللغات ). ماده خوشبوی نباتی یا حیوانی و روغنی شکلی است که دراندامهای مختلف غالب گیاهان وجود دارد. ( فرهنگ فارسی معین ). ج ، عُطور. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). خوشبوی و خوشبوئی و بوی خوش از هر چیز که برآید. ( از ناظم الاطباء ). معروف است در ایام و حالیه ، عطریات در مشرق زمین بسیار متداول و مستعمل بوده و هست و به اشخاص و به لباس و رختخواب و غیره پاشیده می شد. ( قاموس کتاب مقدس ). تطیب و عطر زدن نزد اعراب جاهلی از دلایل ثروت و نجیب‌زادگی بوده است. ( از تاریخ تمدن اسلام جرجی زیدان ج 5 ص 83 ). بوی خوش و چیزی که آن را بخور کنند چون لبان ، و این مجاز است. و با لفظ سودن و پیچیدن و افشاندن و در عطر کشیدن و به عطر مالیدن مستعمل است. ( آنندراج ). عطرهای قدیم عبارت است از: مشک. عنبر. ند. غالیه. زباد. لادن. گلاب. عود. بان. عبیر. کافور. صندل. اظفارالطیب. اشنه ( دواله ). زهری. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). میعة. مائعة. معتقة : خداوند زیاده چه فرماید از جامه و جواهر و عطر و رسول را معلوم است که چه دهند.

بر اساس فرهنگ فارسی

بوی خوش، ماده خوشبو که از گل یا چیز دیگر بگیرند.

جمع عاطر

منابع

  1. فرهنگ فارسی معین