محمدولی قرنی: تفاوت میان نسخهها
جز (AlIA صفحهٔ سپهبد قرنی را به محمدولی قرنی منتقل کرد) |
جز («محمدولی قرنی» را محافظت کرد: مقاله کامل است ([ویرایش=تنها مدیران] (بیپایان) [انتقال=تنها مدیران] (بیپایان))) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۲۳ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۵:۵۷
محمدولی قرنی مشهور به سپهبد قرنی در سال 1292ش در تهران، در خانوادهای متوسط و مذهبی متولد شد و با فوت پدر، تحت سرپرستی مادرش تحصیلات ابتدایی را در دبستان گلبهار اصفهان به پایان رساند.
او پس از چندی، به تهران آمد و ابتدا در دبیرستان دارالفنون تحصیل را ادامه داد و در دبیرستان نظام (دبیرستان ارتش)، دوره تحصیلات خود را به پایان رساند. قرنی در 1 مهرماه 1309 شمسی وارد دانشکده افسری شد و پس از اتمام دانشکده، مشاغل کفالت فرماندهی گردان 2 هنگ 4 توپخانه را تا درجه سرتیپی و ریاست رکن دوم ستاد ارتش و معاونت ستاد را بهدست گرفت و تا تاریخ 20 بهمنماه 1336، این سمت را عهدهدار بود.
آنچه در مسیر زندگی نظامی محمدولی قرنی در تحصیل در دانشگاه جنگ دیده میشود، استعداد و تیزهوشی وی در رشته توپخانه و مهارت در فرماندهی است که توأمان با ویژگیهای اخلاقی همچون صداقت و پاکی همراه بود. او یکی از این ارتشیان بود که بهرغم خدمت در مناصب بالای ارتش شاهنشاهی بههیچوجه در ساختار وابسته رژیم پهلوی استحاله نشد و همواره درصدد خدمت به وطن و ملت خود بود.
پس از کودتای 28 مرداد 1332، فعالیتهای سیاسی قرنی علیه رژیم پهلوی، از اواخر سال 1335شمسی شروع شد. از این زمان بود که قرنی با گروههایی چون «جمعیت ترقیخواهان»، «جامعه لیسانسههای دانشسرای عالی (محمد درخشش)»، و افرادی چون حسن ارسنجانی، دکتر محمد شاهکار، محمدباقر حجازی، علیاکبر مهتدی، عبدالله والا (مدیر مجله تهرانمصور)، ارتباطهای پنهانی پیدا کرد؛ همچنین، از اوایل 1336 یک محفل سیاسی دوستانه با شرکت باقر پیرنیا، دکتر حسن افشار، هلاکو رامبد، اسفندیار بزرگمهر و پرویز خوانساری تشکیل داد.
علت این فعالیتها نارضایتی قرنی از وضعیت سیاسی، فساد و سرکوب پس از کودتا و ناتوانی رژیم در اجرای اصلاحات بود. او نفوذ طبقه بالای سنتی کشور را علت مسائل و مشکلات موجود میدانست. قرنی هرچند پیشازاین، در روزهای 25 تا 28 مرداد ماه فرمانده تیپ مستقل رشت و طرفدار شاه بود و تلاش کرد جلوی جمعیت خیابانی شهر را بگیرد و در این امر با نیروهای سلطنت بر ضد دولت مصدق همکاری کرد و حتی به پاس این خدمت به دریافت نشان افتخار نایل شد، اما پس از کودتا تغییر موضع داد.
اخراج از ارتش
قرنی «نمونهای از نظامیان و سیاستمداران اصلاحطلب ایران بود که نه با جبهه ملی موافقتی داشتند و نه سرسپرده شاه بودند، ولی درعینحال به سلطنت مشروطه وفادار بودند». او تحت پوشش ریاست رکن دوم ستاد، که چشم و گوش شاه در ارتش بود، بسیاری از فعالیتها و تماسهای خود را برای پنهان کردن فعالیتهای خود و طرح یک کودتا، برنامهریزی کرد. او از شاه خواست به او اجازه دهد عملیات ظاهرا تحریکآمیزی را در نقش سازماندهنده یک کودتا بر ضد شاه برای شناسایی توطئهگران اجرا کند، اما پس از افشای ماهیت آن در 8 اسفند 1336 به جرم مداخله در امور غیرنظامی و مشارکت در فعالیتهای سیاسی محاکمه و به سه سال زندان و اخراج از ارتش محکوم شد.
او در پاییز 1335 با جان بولینگ، مقام سیاسی سفارت آمریکا در تهران، ملاقات کرد. ملاقات بعدی در زمستان 1336 با بولینگ، کارکنان «سیا» و وابسته نظامی آمریکا در ایران بود. در این زمان، قرنی مجموعهای به نام «افسران میهنپرست» را که حدود هفتاد نفر میشدند در حوزههای مختلف سازماندهی کرد تا در کودتای احتمالی از حضور آنها استفاده کند. طرح این کودتا زمانی افشا شد که بزرگمهر، ویلیام رونتری (معاون وزیر خارجه آمریکا) را در آتن ملاقات کرد.
فعالیتهای انقلابی
محمدولی پس از رهایی از زندان، از فعالیتهای سیاسی دست کشید و به کار ساختمانسازی مشغول شد، اما مراوده و گفتوگو با رهبران نهضت مقاومت ملی و جبهه ملی ازجمله مهدی بازرگان، اللهیار صالح، آیتالله طالقانی و آیتالله میلانی را ادامه میدهد. نتیجه این فعالیتها، دستگیری دوباره وی در سال 1341 و محکومیت سهساله اوست. قرنی تا سالهای 1356-1357، از فعالیتهای سیاسی دست کشید تا اینکه انقلاب اسلامی به پیروزی رسید و مهدی بازرگان، در مقام نخستوزیر، از او بهواسطه سابقهای که داشت در ارتش استفاده کرد.
خدمت انقلابی
روزهای آغازین انقلاب اسلامی جولانگاه گروههای مسلح سیاسی ازجمله فدائیان خلق و مجاهدین خلق بود که با درخواست انحلال ارتش و ایجاد ارتش خلقی، تلاش میکردند با استفاده از خلأ قدرت بهوجودآمده، ارتش را بهعنوان حامی و ضامن تمامیت ارضی کشور، تضعیف کنند به این بهانه که ارتش، میراث امپریالیسم خارجی و نیرویی ضد خلقی است، اما حمایت امام خمینی(ره) و اقدامات سنجیده قرنی در اولین بحران پیشآمده در خلع سلاح پادگان مهاباد و مقاومت یازدهروزه پادگان سنندج در برابر حزب دموکرات کردستان، و سایر گروههای چپ، این فتنه را خنثی کرد.
با غارت پادگان مهاباد در اوایل اسفند سال 1357، که شامل 18 دستگاه تانک و 37 قبضه توپ میشد، غارتگران با مهمات بهدستآمده در 27 اسفندماه به پادگان سنندج هجوم بردند و 21 نفر را به شهادت رساندند، اما با مقاومت پادگان، حمایت امام خمینی(ره) از ارتش و درایت قرنی، جلوی سقوط پادگان و شهر گرفته شد.
او با مشاهده مواضع نامناسب معاون نخستوزیر انقلاب و دولت موقت، و نابسامانی اداره کشور بهویژه در امر ارتش، استعفانامه خود را تقدیم امام خمینی کرد.
در این نامه وضعیت بغرنج ارتش در برابر اقدامات دکتر ابراهیم یزدی، معاون نخستوزیری انقلاب، اشاره شده که خود را واضع مقررات و مالکالرقاب میدانست و بدون مشورت، هر روز دستوراتی صادر میکرد که نتیجه آن لطمه زدن به روحیات افسران و افتادن سلاح و مهمات به دست افراد ناصالح بود. او همچنین از هیئت دولت، که بدون مشورت با ارتش، بهعنوان آگاهترین مرجع ارزیابی کردستان، نمایندگانی را به آن منطقه فرستاد و به مردم اجازه خودمختاری داد، اظهار نارضایتی کرد و آن را خلاف مصالح ملی دانست.
قرنی پس از این استعفا، در تاریخ 6 فروردین 1358، به 43 روز خدمت خود در ارتش پایان داد و نظارهگر تحولات انقلاب شد.
شهادت
گروه فرقان بهعنوان یکی از گروههای فکری التقاطی با ریشههای مذهبی که تفاسیر خاص خود را از قرآن داشتند، با پیروزی انقلاب اسلامی به حذف افراد کلیدی و تأثیرگذار در انقلاب اقدام کردند. نخستین فردی که هدف حمله این گروه قرار گرفت سرلشکر قرنی بود.
گروه فرقان با به عهده گرفتن مسئولیت این ترور، طی اطلاعیهای علل ترور را چنین بیان کرد:
«سرسپردگی به امپریالیسم آمریکا و کوشش در جهت انجام کودتای آمریکایی، همکاری با رژیم طاغوت قبلی، همکاری با رژیم ضد توحیدی فعلی، اقدام به سرکوبی مردم مسلمان کردستان، کوشش برای خلع سلاح مردم مبارز و بازسازی ارتش و درنهایت مفسد فیالارض».
این ترور را اکبر گودرزی، طراحی و محمد متحدی، رئیس شاخه نظامی، سازماندهی کرد و حمید نیکنام در روز 3 اردیبهشتماه 1358، اجرا کرد. او قرنی را در منزل شخصیاش در تهران، هدف گلوله قرار داد که به شهادت ایشان منجر شد.