میخاییل گورباچف
میخائیل گورباچُف، در تاریخ ۲ مارس ۱۹۳۱ در روستای پریولنوی، جمهوری فدراتیو به دنیا آمد. وی اهل شوروی و آخرین رهبر دفاکتو اتحاد جماهیر شوروی بود. او در طول دورهٔ ۱۹۸۵ تا ۱۹۹۱ سمت دبیرکل حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی را بر عهده داشت. همچنین از سال ۱۹۸۸ تا ۱۹۹۱ رئیس دولت اتحاد جماهیر شوروی بود. در این مدت ابتدا به عنوان صدر هیئت رئیسه شورای عالی شوروی، سپس به عنوان رئیس شورای عالی شوروی و در نهایت به عنوان رئیسجمهور اتحاد شوروی عمل کرد.
گورباچف، دارای ریشههای اوکراینی و روسی بود و در یک خانوادهٔ فقیر بزرگ شد. دوران کودکی و نوجوانی او تحت حکومت و قوانین ژوزف استالین گذرانده شد. در دوران جوانی، قبل از ورود به حزب کمونیست اتحاد شوروی، گورباچف در کارهای مربوط به کشاورزی در زمینهای کشاورزی جمعی و مسئولیتهای مرتبط با ادارهٔ ماشینهای کمباین فعالیت میکرد. حزب کمونیست، بر اساس دکترین مارکسیسم–لنینیسم، به عنوان نظام تکحزبی حاکم بر کشور اتحاد جماهیر شوروی بود. هنگام تحصیل در دانشگاه دولتی مسکو در سال ۱۹۵۳ و قبل از کسب مدرک حقوق خود در سال ۱۹۵۵، گورباچف با دوست مدرسه خود، رایسا تیترائنکو ازدواج کرد.
وی به شهر استاوروپول رفت و در کومسومول، که شاخهٔ جوانان حزب کمونیست بود، مشغول به فعالیت شد. پس از درگذشت استالین، گورباچف به یکی از طرفداران جدی اصلاحطلبیهای استالینزدایی و حمایتکنندگان رهبر جدید شوروی، نیکیتا خروشچف تبدیل شد. در سال ۱۹۷۰ به عنوان دبیر اول حزب در کمیتهٔ منطقهای استاوروپول منصوب شد و در این موقعیت به نظارت بر ساخت کانال بزرگ استاوروپول مشغول بود. پس از بازگشت به مسکو در سال ۱۹۷۸، به عنوان دبیر کمیته مرکزی حزب کمونیست فعالیت میکرد و در سال ۱۹۷۹ به پلیتبوروی کمیته مرکزی حزب کمونیست پیوست.
فعالیت سیاسی
میخائیل گورباچف در دانشگاه مسکو در رشتهٔ حقوق تحصیل پرداخت و در همین دانشگاه با همسرش، رایسا، آشنا شد. آنها درتاریخ سپتامبر سال ۱۹۵۳ ازدواج کردند و پس از اتمام دانشگاه گورباچف در سال ۱۹۵۵، زندگی مشترک خود را در خانهٔ منطقهای استاوروپول شروع کردند.
در سن ۲۱ سالگی، میخائیل گورباچف در سال ۱۹۵۲ به حزب کمونیست اتحاد شوروی پیوست. او در سن ۳۵ سالگی در سال ۱۹۶۶ از آکادمی کشاورزی مدرک تحصیلی به عنوان «آگرونومیست-اکونومیست» دریافت کرد. در سال ۱۹۷۰ بهعنوان دبیر اول کشاورزی منصوب شد و سال بعد برای عضویت در کمیته مرکزی حزب برگزیده شد. در سال ۱۹۷۲، او نمایندگی هیئتی از شوروی در سفر به بلژیک را بر عهده گرفت و در سال ۱۹۷۴، نمایندهٔ شورای عالی و رئیس کمیسیون ایستادهٔ مسائل جوانان شد. گورباچف در سال ۱۹۷۹ به دفتر سیاسی پیوست و با حمایت آندروپوف، رئیس کاگب آن زمان، ارتقا یافت. پس از فوت آندروپوف در سال ۱۹۸۴، بیش از ۲۰٪ از وزرای بالاترین حکومتی و فرمانداران منطقهای را با افراد جوانتر تعویض کرد. همچنین، ارتباط حسنهای با جانشین آندروپوف، چرنینکو، داشت. ریژکوف در زمینه اقتصاد و لیگاچف در امور کارمندان از مهمترین همکاران گورباچف بودند.
گورباچف، به عنوان یک مقام حزب کمونیست، سفرهای فراوانی به خارج داشت. این سفرها به آلمان غربی، کانادا و انگلیس و ایرلند شمالی انجام شد. این سفرها معتقدند دیدگاههای سیاسی و اجتماعی او را تحت تأثیر قرار داد.
اتحاد شوروی
بعد از فوت چرنینکو، میخائیل گورباچف در تاریخ ۱۱ مارس ۱۹۸۵ و در سن ۵۴ سالگی به سمت دبیرکل حزب کمونیست انتخاب شد. او بهعنوان اولین مقتدا انتخاب شد.گورباچف تلاشهای بسیاری برای اصلاحات در اتحاد شوروی انجام داد. روسیاگلاسنوست، پرسترویکا و اوسکورنیه به معنای گشایش، دوبارهسازی و شتاب توسعه اقتصادی بود. این نشان می دهد که تغییر در سیاستها برای او اهمیت داشته است.
دکترین سیناترا
این اظهارات گراسیموف نشان دهنده تغییر در سیاست خارجی شوروی زمان آن بود. این تصریح نشان میدهد که شوروی تحت رهبری گورباچف، به دنبال اعمال یک سیاست جدید و متفاوت نسبت به کشورهای کمونیست اروپای شرقی بود، به گونهای که هر کشوری به شیوه خودش میتوانست تصمیمات خود را بگیرد و اصلاحات داخلی را آغاز کند. این اظهارات به ویژه با اشاره به فرانک سیناترا و آهنگش که مورد توجه عمومی بود، به این نکته تاکید میکند که این تغییرات سیاستی به شکلی غیرمنتظره و با شخصیتیتی متفاوت انجام شده است.
آلبوم آهنگ
آلبوم ترانههای رایسا که شعرهای عاشقانه به زبان روسی است که با صدای میخائیل گورباچف میباشد. این آهنگ ها جهت اهداف کمک به خیریه و در سال ۲۰۰۹ منتشر شد.
فروپاشی شوروی
گورباچف تلاش کرد سوسیالیسم را در شوروی زنده کند، اما این تلاش باعث انتقادات و حتی انقلاب مردمی شد. مردمسالاریسازی اتحاد شوروی و اروپای شرقی به جای تقویت حزب کمونیست و گورباچف، منجر به زیر سؤال بردن قدرت آنها شد. گورباچف به دنبال حذف سانسور و ایجاد فضای باز سیاسی بود، اما این اقدام به نفوذ جنبشهای ناسیونالیستی قومی و حتی ضد روسی در جمهوریهای شوروی منجر شد. بسیاری از این جمهوریها، بهخصوص جمهوریهای بالتیک، مانند استونی، لیتوانی و لاتویا، که در ۱۹۴۰ به خاک شوروی پیوسته بودند، خواستار استقلال بیشتر از مسکو شدند. جنبشهای ناسیونالیستی نیز در جمهوریهای شوروی مانند گرجستان، اوکراین، ارمنستان و آذربایجان فعال شدند.
گورباچف به رشد بیشتر جداییطلبی در جمهوریها با پیشنهاد معاهدهای برای ایجاد یک فدراسیون داوطلبانه در یک اتحاد شوروی دموکراتیزه پاسخ داد. جمهوریهای آسیای میانه که به توسعه اقتصادی و دسترسی به بازارهای اتحاد شوروی نیاز داشتند، این معاهده را حمایت کردند. اما اصلاحطلبان رادیکال مانند بوریس یلتسین، رئیسجمهور جمهوری سوسیالیستی فدراتیو شوروی روسیه، باور داشتند که نیاز به یک تغییر ناگهانی به سوی اقتصاد بازار وجود دارد و آماده بودند اتحاد شوروی را تجزیه کنند تا به این هدف برسند.
تندروهای مخالف اصلاحات، که هنوز قدرت و تاثیر زیادی در حزب کمونیست و ارتش داشتند، به شدت علیه هر گونه فرآیندی که به تجزیه شوروی منجر میشد مخالفت میکردند. با نزدیک شدن به امضای معاهده جدید، تندروها شورش کرده و اعتراضهای خود را نشان دادند.
تندروها، با سازماندهی نیروهای خود، در سال ۱۹۹۱ کودتای اوت را در کادر رهبری شوروی اجرا کردند به منظور عزل گورباچف و جلوگیری از امضای معاهدهٔ اتحاد جدید. در این فرآیند، گورباچف به مدت سه روز در حبس خانگی در کریمه به سر برد و پس از آن آزاد شد و به قدرت بازگشت. با بازگشت به قدرت، دریافت که نه نهادهای قدرت اتحادیه شوروی و نه روسیه به دستورات او عمل نمیکنند و واقعاً یلتسین مسئولیتهای اصلی قدرت را دارد. بعد از برگشت به مقام قدرت، گورباچف برخی از اعضای گروه دفتر سیاسی را اخراج کرد و دیگر افراد را دستگیر کرد. گروه هشت نفره ، که از رهبران کودتا بودند، نیز دستگیر شدند.
هدف گورباچف از اصلاحاتش این بود که حزب کمونیست و اتحاد شوروی را بهسمت سوسیالدموکراسی تغییر دهد، اما مغایرت های زیادی در برنامههایش وجود داشت. او از ید لنین تمجید میکرد، سیستم اجتماعی سوئد را ستایش میکرد و تلاش میکرد با استفاده از نیرویی نظامی دولتهای بالتیک را درون شوروی نگه دارد. اما پس از کودتای اوت، حزب کمونیست ممنوع شد و گورباچف تقریباً هیچ قدرتی نداشت. حتی نیروهای نظامی به دست یلتسین و با وعده پول جمع شدند. در نهایت، گورباچف در ۲۵ دسامبر ۱۹۹۱ استعفا داد و اتحاد سوسیالیستی جماهیر شوروی نیز خاتمه یافت.