بازیگر
بازیگر یا هنرپیشه (در انگلیسی: Actor) کسی است که میتواند یک نقش را بازی کند. بازیگر میتواند در نمایش، تئاتر، سینما و تلویزیون ایفای نقش کند. واژه بازیگر بیشتر به کسانی اتلاق میشود که به صورت تصویری کار انجام میدهند. گاه گویندگان رادیو نیز با صداپیشگی نقشی را ایفا میکنند.
بازیگری نوعی پاسخگویی به محرک های محیطی است. بازیگری در تعریف عینی یعنی؛ حضور زنده بازیگر روی صحنه. در اینجا (حضور) یعنی اشغال بخشی از فضا توسط بدن که با اندیشه و احساس توأم است و (صحنه) در این تعریف یعنی هر نوع فضای بازی.
تعریف بازیگر
برخی صاجبنظران بازیگر را اینگونه توصیف میکنند:
استانیسلاویسکی
بازیگر کسی است که توانایی بازگو کردن افکار شخص دیگران، توانایی واگذار کردن کامل خود در خدمت هیجانات کسی دیگر و آفرینش اعمال کسی دیگر را دارد آنچنان که گویی این اعمال از خودش سر میزند.
رابرت دنیرو
از نکات بازیگری این است که به شما اجازه می دهد زندگی سایر مردم را تجربه کنید بی آنکه بهایش را بپردازید.
استایگزاین
بازیگر باشکوه به نظر میرسد اما این کاری است که پیش از همه چیز باعث می شود به خدا شبیه شوم، من می کوشم یک انسان بسازم او هم همین کار را می کند.
استراسبرگ
بازیگر یک هنرمند خلاق است که باید عقاید، آرا، مفاهیم و لغات نویسنده اثر را در نمایش زنده کند.
الکساندر تایروف
گروتفسکی
بازیگر کسی است که چون کشیش مناجات دراماتیک می آفریند و در عین حال تماشاگر را به تجربه کردن وا می دارد، یعنی ایجاد یک نقش روانی بین خود و تماشاگر.
اورلی هولتن
بازیگر وانمود می کند کسی دیگر است و نقشهای خیالی معینی را بازی می کند.
مه برهولد
انسان نیاز ندارد روی صحنه کوشش کند تا خالق انسان دیگری باشد بلکه برعکس باید با ارائه هنر خود دنیای شگفت انگیزی خلق کند که در آن هم تماشاچی بیاموزد و هم سرگرم شود.
هگل فیلسوف آلمانی
بازیگر با تمام وجود با قیافه، چهره و با صدای خود هنرآفرینی می کند. وظیفه او این است که خویشتن را با نقشی که بر عهده دارد یکی سارد.
صدا، حرف زدن، حالتهای حسی و بطور کل همه اعمال و اندیشه های او با نقشی که دارد منطبق باشد. باید همه چیز خود را فراموش کند تا احساس و حس دیگری را نشان دهد.
ابزار بازیگر
هر بازیگر برای کسب موفقیت در کار خود، باید ویژگیها و تواناییهایی داشته باشد. از جمله این ابزار که لازمه بازیگری است میتوان به این موارد اشاره کرد: