سلوکیان
سلوکیان یا امپراتوری سِلوکی دولتی یونانی بود که پس از امپراتوری اسکندر و در عصر هلنیستی از 312 ق.م تا 63 ق.م بر مناطقی از غرب آسیا حکومت کرد. امپراتوری سلوکی در اوج وسعتش، کشورهای امروزی ایران، کویت، عراق، افغانستان، سوریه، فلسطین و بخشهایی از ترکمنستان و ترکیه را در برمیگرفت.
پس از شکست داریوش سوم به دست اسکندر مقدونی در سال 330 قبل از میلاد مسیح و استقرار دولت یونانی یعنی سلوکیان تاریخ تازه در ایران آغاز شد. امپراتوری سلوکیان در مجموع 249 سال عمر کرد.
از آنجا که اسکندر برای خود جانشینی تعیین نکرده بود، پس از مرگش امپراتوری او دچار چالشهای فراوانی شد و درنهایت فروپاشید. پس از درگیریهای طولانی بر سر جانشینی، سرانجام امپراتوری او سه پاره شد و سرزمینهای آسیایی او به دست یکی از سردارانش به نام سلوکوس افتاد و اینگونه شد که او سلسله سلوکی را بنیان نهاد.
سلوکوس پس از گشودن بینالنهرین، با نفوذ در خاور باستان امپراتوری خود را گسترش داد و پس از مدتی توانست تمامی این مناطق را که پیشتر تحت فرمانروایی هخامنشی و اسکندر مقدونی بود، زیر یک پرچم متحد کند.
در دوران 249 ساله امپراتوری سلوکیان، 30 پادشاه بر ایران حکومت کردند که نخستین آنها سلوکوس یکم بود که در سال 312 پیش از میلاد به قدرت رسید و آخرین آنها فیلیپ دوم سلوکی بود که در سال 63 پیش از میلاد مسیح از قدرت ساقط شد. در این میان، دو زن به نامهای کلئوپاترای اول و دوم نیز به عنوان ملکه و نایبالسلطنه حکومت کردند. همچنین دیمتریوس دوم نیز دو بار به پادشاهی رسید.
مابین دو پادشاهی دیمتریوس دوم، آنتوخیوس هفتم در فاصله 139 تا 129 قبل از میلاد به قدرت رسید. او را آخرین شاه سلوکیان به معنای واقعی کلمه میدانند. به این اعتبار، میتوان 66 سال از دوران امپراتوری سلوکیان را کاست و عمر واقعی این امپراتوری را 183 سال در نظر گرفت. آن 66 سال در واقع دوران تقلای بازماندگان سلوکیان در برابر اشکانیانی بود که در حال قدرت گرفتن روزافزون و تسلط یافتن بر سراسر ایران و سایر نقاط تحت فرمانروایی سلوکیان بودند.
سلوکوس یکم فرمانروایی زیر سلطه خود را به 72 بخش تقسیم نمود و گرداندن هر بخش را به یک ساتراپ واگذار کرد. هر ساتراپ در سرزمین خود به گونه خودمختار فرمان میراند.
سلوکوس شهر سلوکیه را در نزدیکی بابل ساخت. پس از چیرگی بر شهرهای ایران به هندوستان رسید ولی در آنجا چندره گوپتا، پادشاه هند جلوی پیشروی او را گرفت. کار این دو به آشتی کشید و چندره گوپتا هم 500 فیل به او پیشکش کرد.
توان سلوکیان پس از شکست آنتیوخوس سوم از رومیان در نبرد ماگنزیا رو به کاهش نهاد و در واقع قدرت سلوکی به ویژه ارتش سلوکی را در هم شکست. پس از این شکست آنتیوخوس سوم، یک لشکرکشی به ایران را آغاز کرد اما در الیمائی کشته شد.
سپس اشکانیان قدرت را در پارت به دست گرفتند و استقلال کامل خود را از امپراتوری سلوکی اعلام کردند.
در سال ۱۴۸ ق.م پادشاه اشکانی، مهرداد یکم به ماد که قبلاً علیه امپراتوری سلوکی به پا خاسته بود یورش برد و در ۱۴۱ ق.م اشکانیان شهر بزرگ سلوکیه که پایتخت خاوری سلوکیان بود را به چنگ آوردند. این پیروزیها میانرودان و بابل را زیر کنترل مهرداد یکم درآورد.
برای بازپسگیری این قلمرو آنتیوخوس هفتم، در سال ۱۳۰ ق.م ضد حمله علیه اشکانیان را آغاز کرد و در ابتدا آنها را دو بار در نبرد شکست داد. اشکانیان در این شرایط ضعف و با هدف وقت کشی گروهی را برای گفتگو درباره پیمان صلح گسیل داشتند ولی سرانجام شرایط پیشنهادی آنتیوخوس را رد کردند. اینگونه ارتش سلوکی به زمستان برخورد. با دیدن فرصت بهدست آمده برای وارد آوردن ضربه، اشکانیان تحت فرماندهی فرهاد دوم، در نبرد اکباتان در سال ۱۲۹ ق.م آنتیوخوس را شکست داده و به قتل رساندند و اقدام به نابودی و تسخیر بقیه ارتش بزرگ او کردند و اینگونه به تلاش سلوکیان برای بازپسگیری پارس پایان دادند.
امپراتوری سلوکیان تبدیل به یک کشور برهم خورده شد که گسترهاش کمی بیشتر از انطاکیه و سرزمینهای پیرامون بود. تنها دلیل ادامه حیات سلوکیان این بود که اشکانیان آنان را به عنوان یک سپر و میانگیر سودمند برای خود و امپراتوری روم میدانستند.