درخواست اصلاح

غزاله علیزاده

از دانشنامه ویکیدا

غزاله علیزاده با نام اصلی فاطمه علیزاده نویسنده زن ایرانی است که در تاریخ ۲۷ بهمن ۱۳۲۷ در مشهد به دنیا آمد و در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۳۷۵ با خودکشی به زندگی خود پایان داد.

غزاله علیزاده
غزاله علیزاده
اطلاعات شخصی
نام(های): فاطمه علیزاده
لقب(ها): غزاله علیزاده
تاریخ تولد: 25 بهمن 1327
محل تولد: مشهد
تاریخ فوت: 21 اردیبهشت 1375
علت مرگ: خودکشی
محل دفن: امامزاده طاهر کرج
ملیت: ایرانی
تابعیت: ایران
پیشه: حقوق فلسفه اشراق
همسر(ها): بیژن الهی محمدرضا نظام شهیدی
فرزندان: سلمی

وی پس از شرکت در کنکور در دو رشته ادبیات فارسی در مشهد و حقوق و فلسفه در تهران پذیرفته شد و تحصیل در رشته حقوق را انتخاب کرد و راهی تهران شد. وی پس از اخذ مدرک کارشناسی، برای ادامه تحصیل به فرانسه سفر کرد و در رشته فلسفه اشراق مشغول به تحصیل شد. اما پیش از ارائه پایان‌نامه، به دلیل فوت پدر مجبور به بازگشت به ایران شد.

نویسندگی

علیزاده نویسندگی را از سال 1340 با نوشتن داستان‌های کوتاه آغاز کرد. او داستان‌های کوتاه خود را در مشهد منتشر می‌کرد که از این جمله می‌توان به مجموعه داستان سفر ناگذشتنی و مجموعه داستان چهارراه اشاره کرد.

وی با انتشار رمان دو جلدی خانه ادریسی‌ها به شهرت رسید

ازدواج و خانواده

غزاله علیزاده با فردی به نام بیژن الهی ازدواج کرد و صاحب دختری به نام سلمی شد اما این ازدواج به طلاق ختم شد و او در سال 1362 برای بار دوم ازدواج کرد. همسر دوم علیزاده محمدرضا نظام شهیدی نام داشت.

او سرپرستی دو دختر از بازماندگان زلزله بوئین زهرا در سال 1341 را نیز به عهده داشت.

مرگ

غزاله علیزاده در اواخر عمر خود به بیماری سرطان مبتلا بود. او در این دوران دو بار اقدام به خودکشی کرد که هر بار ناموفق بود. سرانجام او در تاریخ ۲۱ اردیبهشت سال ۱۳۷۵، در روستای جواهرده رامسر برای بار سوم دست به خودکشی زد و خود را از درختی حلق‌آویز کرد و درگذشت.

پیکر او پس از تشییع در امامزاده طاهر کرج به خاک سپرده شد.

یادداشت پیش از خودکشی

پس از خودکشی علیزاده یادداشتی از وی کشف شد که در آن نوشته بود:

«آقای دکتر براهنی و آقای گلشیری و کوشان عزیز! رسیدگی به نوشته‌های ناتمام خودم را به شما عزیزان واگذار می‌کنم. ساعت یک و نیم است. خسته‌ام. باید بروم. لطف کنید و نگذارید گم و گور شوند و در صورت امکان چاپشان کنید. نمی‌گویم بسوزانید. از هیچ‌کس متنفر نیستم. برای دوست‌داشتن نوشته‌ام، نمی‌خواهم، تنها و خسته‌ام برای همین می‌روم. دیگر حوصله ندارم. چقدر کلید در قفل بچرخانم و قدم بگذارم به خانه‌ای تاریک. من غلام خانه‌های روشنم. از خانم دانشور عزیز خداحافظی می‌کنم. چقدر به همه و به من محبت کرده‌است. چقدر به او احترام می‌گذارم. بانوی رمان، بانوی عطوفت و یک هنرمند راست و درست. با شفقت بسیار. خداحافظ دوستان عزیزم».

جوایز و افتخارات

آثار[ویرایش]

رمان‌ها

مجموعه داستان‌ها

  • سفر ناگذشتنی در سال 1356
  • چهارراه در سال ۱۳۷۳
  • تالارها در سال ۱۳۸۲