جامعه
جامعه به معنی گروهی از مردم است که در یک محیط مشخص با هم تعامل پایدار دارند.
انسانهای حاضر در یک جامعه در مواردی مانند فرهنگ، حاکمیت و نیازها با هم اشتراک دارند. درواقع جامعه شامل مجموعهای از انسانها است که در زندگی همسان هستند و عقاید و اهداف مشترک دارند.
با آنکه برخی از حیوانات و جانوران نیز در نوع خود دارای زندگی اجتماعی هستند، اما غالبا جامعه در خصوص اجتماعات انسانی به کار برده میشود.
در هر جامعه الگوهای رفتاری و ارتباطی متعددی وجود دارد که این الگوها موجب ایجاد شدن دستهبندیهایی ذیل جامعه کلی میشود.
جامعه خاستگاه مجموعه رفتارها و روابطی است که میان همه انسانها با دیگران، از جمله طبیعت و دیگر انسانها وجود دارد.
در جامعه افراد میتوانند از فرصتها و مزایایی استفاده کنند که امکان داشتن آنها آن به شکل فردی، وجود ندارد.
واژهشناسی
واژه جامعه ریشه عربی داشته و از مصدر جمع است. جامعه شکل مونث و اسم فاعل واژه جامع است و معنای آن گردآورنده، فراهم کننده و جمع کننده است.
امروزه در اغلب کشورهای عرب زبان، جامعه به معنی دانشگاه است.
معادل واژه جامعه در انگلیسی society است. از دیگر معادلهای انگلیسی این واژه میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
socio ،community، public، polity، league، soclety
شکل جمع: جوامع
مترادفها: اجتماع، جمعیت، سازمان، گروه، مجمع
معادل فارسی: همبودگاه، انجمن، توداک، چبیره، چپیره، هازه، همبود، همزیستگاه
در مورد معانی جامعه، دانشمندان هنوز به تفاهم نرسیدهاند. این واژه گاه به معنی مجموعه کوچکی از افراد و گاه به معنی مجموعهای بزرگ از افراد و مترادف با ملت و امت به کار برده میشود که در هر دوصورت، موافقان و مخالفانی دارد.
بر اساس لغتنامه دهخدا
(جامعة) جامعة. [م ِ ع] (ع ص) تأنیث جامع. (اقرب الموارد). گردآورنده. فراهم آورنده. جمع کننده. || (اِ) طوق. (منتهی الارب). غل. (مهذب الاسماء). غلی که بر گردن و بر دست نهند. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). نوعی از زیور که دستها را به گردن فراهم آورد. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (المنجد). || دیگ بزرگ. (دهار). || جرگه. اجتماع. مجتمع. حوزه. حلقه. اجتماع. هیئت اجتماع. مردم یک کشور یا یک شهر یا ده.
بر اساس فرهنگ فارسی
بیستمین کتاب از کتب قانونی شریعت موسی است و ظاهرا سلیمان مصنف آن بوده است.
(اسم) مونث جامع
(اسم) گروه مردم یک شهر یک کشور جهان و یا صنفی از مردم جامع. بشریت جامع. علما. جمع جوامع
علاقه
بر اساس فرهنگ معین
(مِ عِ) [ع . جامعة] (اِ.) گروه مردم یک شهر، کشور، جهان یا صنفی از مردم مانند جامعة بشریت ، سیاه پوستان ، هنری ، و...، ~ مدنی جامعهای که بر مبنای خواست آزادانه و آگاهانة اکثریت مردم در شکل گیری حکومت و رعایت حقوق بشر و قانونمندانه اداره می شود.، ~
بر اساس فرهنگ عمید
۱. [جمع: جوامع] گروهی از مردم که با هم وجه اشتراک داشته باشند و در سرزمینی واحد زندگی کنند.
۲. نهادی که به وسیلۀ مؤسسات، افراد، کشورها برای اهداف ویژ ای تشکیل می شود: جامعهٴ دانشجویان.
* جامعهٴ روحانیت: گروه پیشوایان دینی.
تعریف فرهنگستان زبان و ادب
{society} [باستانشناسی، جامعه شناسی] جماعتی (community ) ساختمند از انسان ها که از سنتها یا نهادها یا ملیت یکسان برخوردارند