درخواست اصلاح

محمدرضا شمس‌آبادی

از دانشنامه ویکیدا

محمدرضا شمس‌آبادی، فرزند عبدالحمید، در سال 1337 در روستای شمس‌آباد از توابع شهرستان سبزوار متولد شد.

شهید محمدرضا شمس آبادی
شهید محمدرضا شمس آبادی
اطلاعات شخصی
نام(های): محمدرضا شمس‌آبادی
لقب(ها): شهید شمس‌آبادی
تاریخ تولد: 1 فروردین 1365
محل تولد: روستای شمس آباد - سبزوار
تاریخ شهادت: 9 اسفند 1365
محل شهادت: شلمچه
نحوه شهادت: اصابت ترکش به سر
ملیت: ایرانی
محل زندگی: شهر سبزوار
تحصیلات: دیپلم
پیشه: نظامی - سردار
نام پدر: عبدالحمید
فرزندان: 3 فرزند

وی دوران ابتدایی را در دبستان زادگاهش سپری کرد و برای ادامه تحصیل به شهر سبزوار رفت. با وجود اینکه به زندگی شهری عادت نداشت و با مشکلات زندگی شهری روبرو شده بود، ولی با اراده‌ای قوی موفق شد بر سختی‌ها قلبه بکند و دیپلم خود را در رشته علوم طبیعی اخذ کند.

او جوانی مهربان و صمیمی‌بود که به دیگران احترام می‌گذاشت و شجاعت و صلابت بالایی داشت. ظاهر جذاب و اخلاق نیکوی او باعث شده بود که دوستان و آشنایان به او احترام بگذارند و او را الگوی خود بدانند.

شخصیت و اعتقادات

محمدرضا اهل راز و نیاز با خداوند و عاشق اهل بیت (ع) بود. از رذایل اخلاقی دوری می‌کرد و علاقه زیادی به اسلام و آموزه‌های دینی داشت. او همواره در جهت خودسازی و تزکیه نفس تلاش می‌کرد. در سن 24 سالگی ازدواج کرد و صاحب سه فرزند شد.

دوران انقلاب اسلامی

با اوج‌گیری انقلاب اسلامی، محمدرضا به طور فعال در تظاهرات و راهپیمایی‌های مردمی‌علیه رژیم شاه شرکت می‌کرد و در پیروزی انقلاب نقش داشت. پس از انقلاب، به عنوان کارگر ساده بنایی در روستاهای محروم سبزوار از طریق جهاد سازندگی مشغول به کار شد. سپس به عنوان مسئول شوراهای جهاد سازندگی سبزوار به خدمت رسانی پرداخت و مسئولیت کمیته فرهنگی را نیز برعهده گرفت.

فعالیت‌های جهادی و نظامی

با صدور دستور تشکیل گردان‌های مهندسی رزمی‌جهاد، محمدرضا فرماندهی یکی از این گردان‌ها را بر عهده گرفت و به جبهه‌های جنگ حق علیه باطل اعزام شد. در سال 1360 به عنوان عضو شورای مرکزی جهاد در جنگ شرکت کرد و در سال 1361 به خوزستان عزیمت نمود. در همان سال به مکه مشرف شد. او به فرماندهی گردان مهندسی تیپ جوادالائمه (ع) منصوب شد و بیشتر اوقات خود را در مناطق جنگی سومار، باختران و خوزستان گذراند.

شهادت و خاکسپاری

در سال 1365، خانواده خود را به سوسنگرد برد و در نهایت در تاریخ 9 اسفند 1365 در منطقه شلمچه و در جریان عملیات کربلای 5 بر اثر اصابت ترکش به سر به شهادت رسید. پیکر پاک و مطهر او پس از تشییع باشکوه، در گلزار شهدای شهر سبزوار به خاک سپرده شد.

وصیت‌نامه

بسم الله الرحمن الرحیم

" ان صلاتی و نسکی و محیای و مماتی ولله رب العالمین"

" اشهد ان لا اله الا الله، اشهد ان محمدا رسول الله، اشهد ان علی ولی الله"

بار خدایا گواهی می‌دهم به وحدانیت تو. گواهی می‌دهم که محمد، رسول تو و فرستاده توست برای نجات انسان ها، گواهی می‌دهم که علی، امام بر حق است، بعد از او یازده فرزندش امام جامعه بشریتند. خدایا ! استغفار می‌جویم از گناهانم و هر آن چه که معصیت کردم. خدایا ! از نتیجه اعمال خود ناامیدم، ولی امیدوار به رحمانیت توام و با همین امید راضی به رضای هستم و امیدوار به فضلتت. خدایا ! از تو می‌خواهم مرا به فضلت محاکمه نمایی نه به عدلت. خدایا ! به معاد ایمان دارم و معتقدم که جهان را بی هدف نیافریده ای و برای رسیدن به هدف، انسان های والا مقامی‌برگزیده ای تا الگو باشند و راهنمای انسان که با عناوین مختلف و در عصرهای مختلف بوده‌اند. خدایا ! شکر می‌کنم تو را بی حد که من در عصری قرار گرفتم، که اسلام این دین همیشه زنده و حیات بخش دوباره جان گرفت و امروز احکام اسلام و قرآن پیاده می‌شود. زندگی رنگ معنویت پیدا کرده، لذات و خوشی های ظاهری دنیا جایش را به لذات و خوشی های معنوی داده و خط بطلان بر ارزش های دروغین نقش بسته در ذهنمان از نظام قبل کشیده. صفات رذلیه اخلاقی مرد و صفات الهی ان شاء الله جایگزین شده و می‌شود. ظلم محکوم و عدالت و آزادی حاکم و شکر خدایا که به فریادم رسیدی و همچنان که از اول و ابتدایی که چیزی می‌فهمیدم آرزو داشتم که در اجتماع عدالت باشد و رنج می‌بردم در هر مکانی که بی عدالتی می‌شد و الحمد الله این زمینه فراهم شده و خدایا همیشه آرزو داشته ام که در راه پیاده شدن احکام اسلام، من هم اگر لایق باشم و قطرات خونم یک اثر خیلی کم هم که شده برای این هدف و رضای تو داشته باشد. و ان شاءالله که این توفیق هم نصیبم شود و حالا لطف خداوند شامل حالم شد و به این منطقه آمده ام اگر خداوند مرا به سوی خود فرا خواند، وصیتی جز وصیت دیگر شهدا ندارم جز این که اسلام احتیاج به یاری دارد و بر شما امت مسلمان است که اسلام را دریابید تا در پیشگاه خداوند و امام زمان رو سفید باشید و پشتیبان مصمم ولایت فقیه باشید که تنها راه پیاده شدن احکام اسلام در این عصر که بر جهان کفر حکومت می‌کند می‌باشد و همیشه آن راهی را انتخاب کنید که رضای خدا در آن است. اما از پدر و مادرم حلالیت می‌طلبم و می‌خواهم که در مرگ من صبور باشند و راضی باشند به رضای خدا، تا اجرشان محفوظ بماند و بدانید امانتی را صاحبش خواسته است و این هیچ نگرانی ندارد. چرا که همه خواهند رفت اما خوشا به سعادت آن کس که آگاهانه راهش را انتخاب کند و در راه رضای خدا و برای حفظ قرآن فدا شود. اینجاست که خونش هدر نرفته و بیشترین بها دریافت گردیده. اما از خواهران و برادرانم نیز حلالیت می‌طلبم و می‌خواهم که خواهرانم زینب گونه باشند، صبر کنند و شکر خدای را به جای آورند که از خانواده آنها هم فردی را خداوند فرا خوانده و همچنین به فرزندانتان اسلام را بشناسید و در این راه غفلت نکنید. آخرتتان را به خاطر دنیا ندهید که ضرر کرده اید و اما برادرانم ان شاء الله که ادامه دهنده راه ائمه معصوم باشید و در حال حاضر پیرو امام امت و عمل کننده به سخنان گهربار او باشید که سعادت دنیا و آخرت تضمین است. اما از دیگر اقوام می‌خواهم که در رابطه به مرجع تقلیدشان تجدید نظر کنند و بدانند که امروز طبق گفته اهل علم و فقها اصلح تر از امام کسی نیست و مسائل را بی دلیل برای خود توجیه نکنید که باید جوابگوی خون شهدا باشید. اما تو ای همسر مهربانم، از شما پوزش می‌طلبم که هر چند مدت زیادی از تشکیل زندگی مشترکمان نمی‌گذرد و در مرگم صبر کنی و پیام رسان خون من باشی، همچنان که حضرت فاطمه و زینب (س) و دیگر زنان بزرگ صدر اسلام بودند و فرزندمان جواد را حال که خداوند خواسته بی پدر باشد یک مسلمان آزاده تربیت کنی تا این که بتواند مدافعی برای اسلام و ادامه دهنده راه پدرش باشد. و درد ایام سوگواری ابا عبدالله الحسین (ع) پیشانی بند سبز ببندد و در جلو دسته عزاداری حرکت کند و اما همسرم، باز تاکید می‌کنم در خوب نگهداری جواد و خداوند ان شاء الله به شما صبر و اجر عنایت فرماید. ولی در رابطه با جنازه اگر تشییع شد در سبزوار در کنار مزار دیگر شهدا دفن شود. چون خانواده ام بدانند که فرزندشان تنها نیست و همه امت مسلمان شهید داده‌اند . شادی روح مطهر شهدا صلوات 1363/2/5

عبدالله محمدرضا شمس آبادی