روانشناسی: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی « '''روانشناسی''' (به انگلیسی: Psychology) مطالعه علمی ذهن و رفتار انسانات یا حیوانات است که شامل تأثیرات زیست شناختی، فشارهای اجتماعی و عوامل محیطی میشود که بر چگونگی تفکر، عملکرد و حس افراد تأثیر میگذارد. روانشناسی در...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
'''روانشناسی''' (به [[انگلیسی]]: Psychology) مطالعه علمی [[ذهن]] و [[رفتار]] [[انسان|انسانات]] یا [[حیوان|حیوانات]] است که شامل تأثیرات زیست شناختی، فشارهای اجتماعی و عوامل محیطی میشود که بر چگونگی [[تفکر]]، عملکرد و حس افراد تأثیر میگذارد. روانشناسی درواقع [[علم]] جدیدی است و بیشترین پیشرفت آن در 150 سال اخیر دیده میشود. | '''روانشناسی''' (به [[انگلیسی]]: Psychology) مطالعه علمی [[ذهن]] و [[رفتار]] [[انسان|انسانات]] یا [[حیوان|حیوانات]] است که شامل تأثیرات زیست شناختی، فشارهای اجتماعی و عوامل محیطی میشود که بر چگونگی [[تفکر]]، عملکرد و حس افراد تأثیر میگذارد. روانشناسی درواقع [[علم]] جدیدی است و بیشترین پیشرفت آن در 150 سال اخیر دیده میشود. | ||
[[پرونده:نماد روان شناسی.jpg|جایگزین=نماد روان شناسی|بندانگشتی|نماد روان شناسی]] | [[پرونده:نماد روان شناسی.jpg|جایگزین=نماد روان شناسی|بندانگشتی|نماد روان شناسی]] | ||
در حالیکه روانشناسی یک علم جدید است اما ریشه روانشناسی را میتوان در [[یونان باستان]] و 500-400 سال قبل از | در حالیکه روانشناسی یک علم جدید است اما ریشه روانشناسی را میتوان در [[یونان باستان]] و 500-400 سال قبل از میلاد ردیابی کرد. در آن زمان روانشناسی شاخهای مستقل نبود و زیرشاخه [[فلسفه]] محسوب میشد. | ||
== بنیانگذار روانشناسی == | == بنیانگذار روانشناسی == | ||
خط ۸: | خط ۸: | ||
== تاریخچه روانشناسی == | == تاریخچه روانشناسی == | ||
علم روانشناسی نسبت به سایر [[علم|علوم]]، دارای قدمت بیشتری است. تاریخچه این علم مربوط به یونان باستان است. در آنزمان [[ارسطو]]، [[افلاطون]] و [[سقراط]]، نظریههایی درباره فلسفه روحی و [[روانی]] [[انسان]] بیان کردند. اما افراد تا اواخر | علم روانشناسی نسبت به سایر [[علم|علوم]]، دارای قدمت بیشتری است. تاریخچه این علم مربوط به یونان باستان است. در آنزمان [[ارسطو]]، [[افلاطون]] و [[سقراط]]، نظریههایی درباره فلسفه روحی و [[روانی]] [[انسان]] بیان کردند. اما افراد تا اواخر سده نوزدهم، علم روانشناسی را به عنوان بخشی از فلسفه میدانستند و در برخی از [[فرهنگ|فرهنگها]] به عنوان یک کیش در نظر میگرفتند که شامل تهاجم افکار و نابودی یگانگی درونی میشد. | ||
=== دوره ساختارگرایی: ظهور نخستین مکتب فکری در روانشناسی === | === دوره ساختارگرایی: ظهور نخستین مکتب فکری در روانشناسی === | ||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
=== دوره رفتارگرایی === | === دوره رفتارگرایی === | ||
با آغاز دوره رفتارگرایی توسط فیزیولوژیست | با آغاز دوره رفتارگرایی توسط فیزیولوژیست روسی «[[ایوان پاولوف]]»، علم روانشناسی در [[قرن بیستم]] دچار تغییرات و تحولات بسیار زیادی شد. رفتارگرایی بر این ایده مبتنی است که ریشه همه رفتارها، شرطی سازی است و از طریق تعامل با محیط، اتفاق میافتد. درواقع رفتارگرایان بر این باور بودند که اعمال انسانها و حیوانات، توسط محرکهای محیطی شکل میگیرد. | ||
این مکتب بر رفتار قابل مشاهده متمرکز شده و تأکید روانشناسی بر ذهن [[خودآگاه]] و [[ناخودآگاه]] را رد میکند. آنها معتقد بودند علم روانشناسی باید به علم رفتارشناسی تغییر شکل دهد. | این مکتب بر رفتار قابل مشاهده متمرکز شده و تأکید روانشناسی بر ذهن [[خودآگاه]] و [[ناخودآگاه]] را رد میکند. آنها معتقد بودند علم روانشناسی باید به علم رفتارشناسی تغییر شکل دهد. | ||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
* [[روانشناسی رشد یا تحولی]] | * [[روانشناسی رشد یا تحولی]] | ||
* [[روانشناسی شخصیت]] | * [[روانشناسی شخصیت]] | ||
* | * روانشناسی مثبتگرا | ||
* [[روانشناسی سلامت]] | * [[روانشناسی سلامت]] | ||
* | * روانشناسی اجتماعی | ||
* | * روانشناسی کودک | ||
* | * روانشناسی تربیتی | ||
== تفاوت روانشناسی و روانپزشکی == | == تفاوت روانشناسی و روانپزشکی == | ||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
== زیرشاخههای روانشناسی == | == زیرشاخههای روانشناسی == | ||
* | * روانشناسی عمومی | ||
* [[روانشناسی بالینی]] | * [[روانشناسی بالینی]] | ||
* | * روانشناسی مشاوره | ||
* | * روانشناسی تربیتی | ||
* | * روانشناسی سلامت | ||
* | * روانشناسی مثبت گرا | ||
* | * روانشناسی تجربی | ||
* | * روانشناسی تطبیقی | ||
* | * روانشناسی شخصیت | ||
* | * روانشناسی اجتماعی | ||
* | * روانشناسی تفاوتهای فردی | ||
* | * روانشناسی مرضی | ||
* | * روانشناسی فرهنگی | ||
* | * روانشناسی سیاسی | ||
* | * روانشناسی تروریسم | ||
* | * روانشناسی محیطی | ||
* | * روانشناسی ورزش | ||
* | * روانشناسی صنعتی و سازمانی | ||
* | * روانشناسی نظامی | ||
* | * روانشناسی یادگیری | ||
* | * روانشناسی جنسی | ||
* [[روانشناسی رشد]] | * [[روانشناسی رشد]] | ||
* | * روانشناسی زبان | ||
* | * روانشناسی خواب | ||
* | * روانشناسی فیزیولوژیک | ||
* | * روانشناسی کار | ||
* | * روانشناسی هنر | ||
* | * روانشناسی خانواده | ||
* | * روانشناسی موفقیت | ||
* روانشناسی تحلیلی | |||
* | * روانشناسی فردی | ||
* | * روانشناسی اگزیستانسیالیستی | ||
* | * [[روانشناسی رفتار|روانشناسی رفتاری]] | ||
* [[روانشناسی رفتاری]] | * روانشناسی شناختی | ||
* | * روانشناسی رفتاری-شناختی | ||
* | * روانشناسی مثبتگرا | ||
* | * روانشناسی رفتار متقابل | ||
* | * روانشناسی کودکان استثنایی | ||
* | * روانشناسی جنایی | ||
* | * روانشناسی خود | ||
* | * روانشناسی خلاقیت | ||
* | * فرا روانشناسی | ||
* | * هنردرمانی | ||
* | * روانشناسی فازی | ||
* | * روانشناسی ادراک | ||
* | |||
[[رده:روانشناسی]] | [[رده:روانشناسی]] |
نسخهٔ ۱۴ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۳:۴۲
روانشناسی (به انگلیسی: Psychology) مطالعه علمی ذهن و رفتار انسانات یا حیوانات است که شامل تأثیرات زیست شناختی، فشارهای اجتماعی و عوامل محیطی میشود که بر چگونگی تفکر، عملکرد و حس افراد تأثیر میگذارد. روانشناسی درواقع علم جدیدی است و بیشترین پیشرفت آن در 150 سال اخیر دیده میشود.
در حالیکه روانشناسی یک علم جدید است اما ریشه روانشناسی را میتوان در یونان باستان و 500-400 سال قبل از میلاد ردیابی کرد. در آن زمان روانشناسی شاخهای مستقل نبود و زیرشاخه فلسفه محسوب میشد.
بنیانگذار روانشناسی
ویلهلم وونت (Wilhelm Wundt)، فیزیولوژیست و روانشناس آلمانی به عنوان بنیانگذار روانشناسی تجربی در سال 1879 خورشیدی شناخته میشود. او با افتتاح اولین آزمایشگاه روانشناسی جهان در دانشگاه لایپزیک، روانشناسی را به عنوان یک رشتهی مستقل پایهگذاری کرد.
تاریخچه روانشناسی
علم روانشناسی نسبت به سایر علوم، دارای قدمت بیشتری است. تاریخچه این علم مربوط به یونان باستان است. در آنزمان ارسطو، افلاطون و سقراط، نظریههایی درباره فلسفه روحی و روانی انسان بیان کردند. اما افراد تا اواخر سده نوزدهم، علم روانشناسی را به عنوان بخشی از فلسفه میدانستند و در برخی از فرهنگها به عنوان یک کیش در نظر میگرفتند که شامل تهاجم افکار و نابودی یگانگی درونی میشد.
دوره ساختارگرایی: ظهور نخستین مکتب فکری در روانشناسی
این دوره توسط یکی از شاگردان ویلهلم وونت پایهگذاری شد (ویلهلم وونت خود یک ساخترگرا نبود). ساختارگرایی بر «تئوری آگاهی» تمرکز دارد. ساختارگرایان بر این باور بودند که آگاهی انسانها، قابلیت تقسیم و تیکه تیکه شدن به بخشهای کوچکتری را دارد. افرارد در این مکتب فکری آموزش میدیدند که چگونه با استفاده از فرایندهای دروننگری، پاسخها و واکنشهای خود را نسبت به ابتداییترین احساسات و ادراکات تجزیه کنند. اما متأسفانه روشهایی که در این دوره مطرح شدند، ایراداتی از جمله محدود کنندگی و غیرقابل اعتماد بودن داشتند.
دورهی کارکردگرایی
دوره کارکردگرایی دقیقا مقابل رویکرد ساختارگرایی شکل گرفت. این رویکرد تحت تأثیر مطالعات ویلیام جیمز (William James) دانشمند، فیلسوف و روانشناسی آمریکایی استوار بود.
محوریت این مکتب فکری حول این موضوع میچرخید که رفتارها چگونه میتوانند به مردم در زیستن و زندگیشان کمک کنند. از مهمترین روشهای مورد استفاده در کارکردگرایی، میتوان به مشاهدهی مستقیم برای مطالعهی ذهن و رفتار انسانها، اشاره کرد.
ویژگی مشترک ساختارگرایی و کارکردگرایی، تأکید هردو بر آگاهی انسان است اما اعتقاد و هدف هر کدام متفاوت است. کارکردگرایان اعتقاد داشتند که آگاهی فرایندی پیوسته و متغیر است در حالیکه ساختارگرایان به تجزیه فرایندهای ذهنی به کوچکترین بخش ممکن تمایل داشتند.
دوره رفتارگرایی
با آغاز دوره رفتارگرایی توسط فیزیولوژیست روسی «ایوان پاولوف»، علم روانشناسی در قرن بیستم دچار تغییرات و تحولات بسیار زیادی شد. رفتارگرایی بر این ایده مبتنی است که ریشه همه رفتارها، شرطی سازی است و از طریق تعامل با محیط، اتفاق میافتد. درواقع رفتارگرایان بر این باور بودند که اعمال انسانها و حیوانات، توسط محرکهای محیطی شکل میگیرد.
این مکتب بر رفتار قابل مشاهده متمرکز شده و تأکید روانشناسی بر ذهن خودآگاه و ناخودآگاه را رد میکند. آنها معتقد بودند علم روانشناسی باید به علم رفتارشناسی تغییر شکل دهد.
رفتارگرایی در تمامی سالهای آغازین سده بیستم، به عنوان مدل غالب روانشناسی مطرح بود تا اینکه توام چامسکی با بازبینی و انتقاد از کتاب رفتار کلامی اثر اسکینر، به پایان دوران رفتارگرایی، کمک چشمگیری کرد. چامسکی ثابت کرد که زبان را نمیتوان به صورت انحصاری و از راه شرطیشدن آموخت.
تاریخچه روانشناسی در ایران
پس از بنیانگذاری علم روانشناسی به صورت رشتهای مستقل، تا سالها در ایران روانشناسی به عنوان بخشی از فسلفه شناخته میشد. نخستین کتاب روانشناسی در ایران کتاب «نظریههای شخصیت: مکاتب روانشناسی» بود که توسط «دکتر علی اکبر سیاسی» در سال 1317 خورشیدی تألیف شد. جناب دکتر علی اکبر سیاسی و جناب دکتر محمد باقر هوشیاری، از اولین نفراتی بودند که در حوزه روانشناسی، مطالب و کتابهای با ارزشی را تألیف نمودهاند. تقریبا سی سال بعد از تألیف اولین کتاب، روانشناسی در دههی 1340 در دانشگاههای ایران به عنوان رشته ای مستقل، فعالیت خود را آغاز کرد.
انواع روانشناسی
تا کنون توسط انجمن روانشناسی آمریکا، پنجاه نوع از روانشناسی ثبت شده است. لیست زیر 8 نوع مطرح روانشناسی که در جامعه کنونی بیشترین کاربرد را دارد، نشان میدهد:
- روانشناسی بالینی
- روانشناسی رشد یا تحولی
- روانشناسی شخصیت
- روانشناسی مثبتگرا
- روانشناسی سلامت
- روانشناسی اجتماعی
- روانشناسی کودک
- روانشناسی تربیتی
تفاوت روانشناسی و روانپزشکی
از اصلیترین تفاوتشان میتوان به نوع درمان آنها اشاره کرد. روانشناسان برای درمان از تکنیکهای رواندرمانی استفاده میکنند و مجوز تجویز دارو ندارند. اما روانپزشکان علاوه بر رواندرمانی، از درمانهای پزشکی و دارویی هم استفاده میکنند. روانشناسی و روانپزشکی دو تخصص مکمل هستند و روانشناسان و روانپزشکان در قالب یک تیم با هم همکاری میکنند. در بخش تحصیلات، روانپزشک ابتدا در رشته پزشکی عمومی و سپس روانپزشکی تحصیل میکند. اما روانشناسان دورههای چهار ساله کارشناسی، دوساله کارشناسی ارشد و چهار ساله دکتری تخصصی را میگذرانند و بر ارزیابی و درمانهای غیردارویی متمرکز هستند.
دیگر تفاوتهای اصلی روانشناس و روانپزشک عبارت است از:
روانپزشک نحوه عملکرد «مغز» را بررسی و مغز را درمان میکند، در حالیکه روانشناس، «روان و روح» را بررسی میکند، و درمانهای رفتاری ارائه میدهد.
نوع تحصیل آنها متفاوت است. روانپزشکان پس از گذراندن دوره ۷ سالهی پزشکی عمومی و انتخاب تخصص اعصاب و روان و گذراندن دوره 4 ساله آن، لقب روانپزشک را به خود اختصاص میدهند. اما روانشناسان پس از گذراندن دوره 4 ساله لیسانس، وارد مقطع کارشناسی ارشد میشوند (2 سال). در صورت داشتن مدرک ارشد یا دکترا، اقدام به اخذ پروانه اشتغال و سپس شروع به رواندرمانی، میکنند.
روانپزشکان بیماری را تشخیص میدهند، درمان را مدیریت میکنند و طیف وسیعی از درمانها را برای بیماریهای روانی پیچیده و جدی ارائه میدهند. اما روانشناسان با کمک شیوههای مختلف رواندرمانی، حال بیماران را بهبود میبخشند.
اهمیت روانشناسی
اخیراً مشکلات سلامت روانی بیشتر شده یا شاید توجه بشر به این موضوع بیشتر شده است. دوری از افسردگی و اضطراب و پیدا کردن آرامش و اطمینان، از اساسیترین نیازهای سرشتی انسان بودهاست. رسیدن به آرامش از مسائل اساسی بشر از دیرباز بوده و یکی از نیازهای اجتماعی، بهداشتی و سلامت روانی افراد است و عملکرد جامعه به این مورد بستگی دارد.
زیرشاخههای روانشناسی
- روانشناسی عمومی
- روانشناسی بالینی
- روانشناسی مشاوره
- روانشناسی تربیتی
- روانشناسی سلامت
- روانشناسی مثبت گرا
- روانشناسی تجربی
- روانشناسی تطبیقی
- روانشناسی شخصیت
- روانشناسی اجتماعی
- روانشناسی تفاوتهای فردی
- روانشناسی مرضی
- روانشناسی فرهنگی
- روانشناسی سیاسی
- روانشناسی تروریسم
- روانشناسی محیطی
- روانشناسی ورزش
- روانشناسی صنعتی و سازمانی
- روانشناسی نظامی
- روانشناسی یادگیری
- روانشناسی جنسی
- روانشناسی رشد
- روانشناسی زبان
- روانشناسی خواب
- روانشناسی فیزیولوژیک
- روانشناسی کار
- روانشناسی هنر
- روانشناسی خانواده
- روانشناسی موفقیت
- روانشناسی تحلیلی
- روانشناسی فردی
- روانشناسی اگزیستانسیالیستی
- روانشناسی رفتاری
- روانشناسی شناختی
- روانشناسی رفتاری-شناختی
- روانشناسی مثبتگرا
- روانشناسی رفتار متقابل
- روانشناسی کودکان استثنایی
- روانشناسی جنایی
- روانشناسی خود
- روانشناسی خلاقیت
- فرا روانشناسی
- هنردرمانی
- روانشناسی فازی
- روانشناسی ادراک