درخواست اصلاح

فیودور داستایفسکی




از دانشنامه ویکیدا

فئودور میخایلاویچ داستایوفسکی که با نام فیودور داستایوفسکی معروف است، نویسنده و روزنامه‌نگار روسی است که در تاریخ ۱۱ نوامبر ۱۸۲۱ به دنیا آمد. پدرش پزشک بود و مادرش از یک خانواده بازرگان و تاجر بود. پدر داستایوفسکی از مهاجرانی بود که از اوکراین به موسکو آمده بودند.

تصویری از فئودور داستا یوفسکی
تصویری از فئودور داستا یوفسکی
اطلاعات شخصی
نام(های): فیودور میخایلوویچ داستایوفسکی
لقب(ها): فیودور داستایوفسکی
تاریخ تولد: ۱۱ نوامبر ۱۸۲۱
محل تولد: مسکو
تاریخ فوت: ۹ فوریهٔ ۱۸۸۱
محل دفن: سنت پترزبورگ
پیشه: نویسنده، روزنامه‌نگار، مهندس
همسر(ها): ماریا دمیتریفنا ایسایوا آنا گریگوریونا سنیکتینا
فرزندان: سونیا لیوبوف فیودور آلکسی

او بخشی از تحصیلات خود را همراه با برادرش در مدرسه شبانه روزی گذراند و سپس در امتحانات ورودی دانشکده مهندسی نظامی در سنت پترزبورگ شرکت کرد و پذیرفته شد. داستایوفسکی مادرش را در 15 سالگی و پدرش را در 18 سالگی از دست داد و مجبور شد باقی عمرش را تنها زندگی کند.

او در سال 1843 با درجه افسری از دانشکده نظامی فارغ‌التحصیل شد و برای کار وارد اداره مهندسی وزارت جنگ شد.

داستایوفسکی همیشه در حال نوشتن بود و اولین بار با نوشتن رمان بیچارگان در سال 1845 به جمع نویسندگان رادیکال و ساختارشکن بزرگ سنت پترزبورگ وارد شد و به شهرت رسید.

از کتاب بیچارگان:

آدم های بیچاره بوالهوسند، یعنی طبیعت آن ها را اینطوری ساخته است. این بار اولی نیست که چنین چیزی را احساس می کنم. آدم بیچاره همیشه مظنون است، به دنیای خداوند از زاویه ی دیگری نگاه می کند و پنهانی هر آدمی را که می بیند گز می کند، با نگاه خیره ی مشوشی او را نگاه می کند، و با دقت به هر کلمه ای که به گوشش می رسد، گوش می دهد؛ آیا دارند درباره ی او حرف می زنند؟ آیا دارند می گویند که به چیزی نمی ارزد، و آیا فکر می کنند که این آدم چه احساساتی دارد و از این منظر و آن منظر به چه می ماند؟ و وارنکا، همه می دانند که یک آدم بیچاره از یک تکه گلیمِ پاره پوره هم بی ارزش تر است و نمی تواند امیدی به جلب احترام دیگران داشته باشد، و هر چه هم این نویسنده، این آدم های قلم انداز، هر چه که بنویسند... آدم بیچاره همیشه همان خواهد ماند که از اول بوده است.[۱]

در محافلی که او حضور پیدا می‌کرد، برخی از نیهیلیست‌ها حضور داشتند و مباحثی مطرح می‌شد که به مذاق مقامات امنیتی روسیه خوش نمی‌آمد. به همین دلیل داستایوفسکی در ۲۲ آوریل ۱۸۴۹ با اتهام اقدام برای براندازی حکومت دستگیر و به مدت 4 سال به تبعید در زندان سیبری فرستاده شد. او در این دوران به بیماری صرع مبتلا شد که تا پایان عمر با او همراه بود.

داستایوفسکی پیش از محکومیت و تبعید سه رمان به نام‌های «مردم فقیر»، «همزاد» و «خانم صاحب‌خانه» نوشته و منتشر کرده بود که شهرت نسبی برای او به همراه داشتند. او نوشتن را در دوران تبعید و پس از آن نیز ادامه داد و پس از پایان دوران محکومیتش کتاب «خاطرات خانه اموات» منتشر کرد.

در این رمان که به شیوه‌ای مستند گونه نوشته شده، داستایوفسکی از تجربیات و خاطراتش از زندگی در زندان سیبری می‌گوید.

با این حال آنچه داستایوفسکی را در جهان به شهرت رساند، اثر معروف او جنایت و مکافات بود. موفقیت این کتاب موجب شد که همه آثار داستایوفسکی با اقبال مخاطبان مواجه شود.

او در سال ۱۸۷۳ سردبیر مجله «گراژ دانین» شد. سخنرانی او در جشن سه روزه بزرگداشت پوشکین بسیار تاثیرگذار بود و شهرت و افتخار او را بیش از پیش افزود.

زندگی شخصی داستایوفسکی

ازدواج

داستایوفسکی در سال 1857 با ماریا دیمیتریونا ازدواج کرد و به او بسیار عشق می‌ورزید. با این حال مرگ همسرش در سال 1846 دوباره او را به ورطه تنهایی کشاند. و او بیش از پیش خود را در نوشتن غرق کرد. تا اینکه سه سال پس از فوت همسرش با زنی به نام آنا گریگوریا ازدواج کرد و از او صاحب 4 فرزند شد.

تاثیر داستایوفسکی بر دیگران

«فرانتس کافکا» او را یک «خویشاوند خونی» خواند و تأثیرات «داستایفسکی» بر آثار او کاملا مشهود است. استادان نثر از جمله «ارنست همینگوی» و «جیمز جویس» او را به عنوان یکی از الگوهای بزرگ خود در نظر می گرفتند و سایرین، همچون «فردریش نیچه» و حتی «زیگموند فروید»، به خاطر توانایی درخشان او در به تصویر کشیدن پستوهای تاریک و عمیق ذهن انسان در داستان هایش، از «داستایفسکی» تحسین و تمجیدهای فراوان می کردند.

از کتاب برادران کارامازوف:

این طور که تعریف می کنند، به مجرد رو به رو شدن با فئودور پاولوویچ، دو سیلی جانانه، چپ و راست به صورت او زد، بعد هم چنگ انداخت موهایش را گرفت و سه بار او را تا زمین دولا راست کرد، بعد بدون یک کلمه حرف، رفت به طرف کلبه ی خدمتکار و به سراغ دو پسربچه. در آن جا هم وقتی دید بچه ها کثیف هستند و لباس های ژنده به تن دارند، یک سیلی هم نثار گریگوری کرد و به او اخطار کرد می خواهد بچه ها را پیش خودش ببرد. بعد، آن دو را با همان بدن و لباس کثیف در پتوی مخصوص سفر پیچید و سوار کالسکه‌شان کرد و آن ها را به شهر خودش برد. گریگوری، همچون برده ای وفادار، سیلی را نوش جان کرد، هیچ اعتراضی نکرد و حرف زشتی هم نزد و ضمن بدرقه ی بانوی سالخورده تا پای کالسکه اش، تعظیم‌کنان تا زمین خم شد و با لحنی موقرانه گفت: «خداوند به خاطر لطفی که درباره ی این بچه های یتیم کردید، اجرتان را خواهد داد.[۲]

سبک نویسندگی داستایوفسکی

داستان‌های فئودور داستایوفسکی بهترین نمونه از تجلیِ افکار و ایده‌های فلسفی در ادبیات‌اند. او در کتاب‌هایش به واکاوی دقیق تعارضات فکری و عاطفیِ انسان مدرن پرداخته است. داستایوفسکی از نخستین متفکرانی بود که خطرات واقعیت هولناکی را که فریدریش نیچه از آن با تعبیر «مرگ خدا» یاد کرده بود دریافت. به همین خاطر نیز، در آثارش تمام کوشش خود را به کار بست تا عواقبِ سست شدن بنیان‌های اندیشه‌ی متافیزیکی را گوشزد کند.[۳]

حقایق جالب درباره داستایوفسکی

  • فئودور داستایوفسکی کار نگارش رمان قمارباز را ظرف بیست و شش روز به اتمام رساند!
  • تولستوی و داستایوفسکی در یک بازه‌ی زمانی می‌زیستند، با این حال هرگز همدیگر را ملاقات نکردند. اگرچه این دو نسبت به آثار یکدیگر نظر خوبی داشتند.
  • داستایوفسکی معتاد قمار بود و سرانجام در پی یک تحول روحی شگرف این اعتیاد را کنار گذاشت. شرح این دگرگونی در یکی از نامه‌هایی که به همسرش، آنا گریگوریونا، نوشته با بیانی جذاب آمده است.

مرگ

فئودور در نهایت در اوایل فوریه سال ۱۸۸۱ بر اثر خونریزی ریه چشم از جهان بست.

آثار

آثار داستایوفسکی را می‌توان در دو دسته رمان و داستان کوتاه تقسیم بندی کرد. البته از او چند مقاله و ترجمه نیر به جا مانده است.

آثار فئودور داستایوفسکی
رمان داستان کوتاه
بیچارگان در پانسیون اعیان
همزاد آقای پروخارچین
خانم صاحبخانه رمان در نُه نامه
نیه توچکا شوهر حسود
رؤیای عموجان همسر مردی دیگر
روستای استپانچیکو یک داستان کثیف
آزردگان نازک‌دل
خاطرات خانه اموات پولزونکوف
جنایت و مکافات دزد شرافتمند
قمارباز درخت کریسمس و ازدواج
ابله شب‌های روشن
همیشه شوهر قهرمان کوچولو
جن‌زدگان کروکدیل
جوان خام بوبوک
برادران کارامازوف درخت کریسمس بچه‌های فقیر
نازنین
ماریِ دهقان
رؤیای آدم مضحک
دلاور خردسال

فهرست منابع