امیرکبیر
میرزا محمدتقیخان فراهانی مشهور به امیرکبیر (زاده ۱۱۸۶ خورشیدی در – درگذشته ۲۰ دی ۱۲۳۰ در کاشان)، نخستین صدراعظم ایران در زمان ناصرالدینشاه قاجار طی ۲۸ مهر ۱۲۲۷ شمسی تا ۲۲ آبان ۱۲۳۰ خورشیدی بود.
امیرکبیر با ایجاد اصلاحات جدی در حکومت و نظام اداره کشور و تاسیس دارالفنون به عنوان اولین دانشگاه مدرن ایران در تهران برای آموزش علوم و فنون جدید شناخته میشود.
امیرکبیر فرزند کربلایی محمدقربان آشپز و بعدتر پیشکار قائممقام فراهانی در هزاوه فراهان در شمال غربی اراک فعلی به دنیا آمد. تاریخ دقیق تولد امیرکبیر نامعلوم است، اما بر مبنای یادداشتی در کنار تصویر او که در زمان وزارتش تاریخگذاری شده است.[۱] و نیز منبعی دیگر سال تولد او سال 1185ش (1222ق) است. خانواده محمدتقی در خدمت قائممقام از فراهان به تهران و از آنجا به تبریز حرکت کرد؛ چون قائممقام، مشاور اعظم عباسمیرزا، ولیعهد و پسر فتحعلیشاه قاجار، بود. طبق سنّت قاجارها نیز ولیعهد در این زمان بهعنوان حاکم آذربایجان منسوب و در تبریز سکونت داشت. امیرکبیر در این مقطع در تبریز بهعنوان یک سرآشپز خدمت میکرد، اما هوش و فراست محمدتقی بسیار بود؛ چنانکه قائممقام یک بار از نامهنگاری او چنان شگفتزده شد که در نامهای به برادرزاده خود نوشت: «... این پسر خیلی ترقیات دارد و قوانین بزرگ به روزگار بگذارد...».[۲] همین موجب شد قائممقام به او اجازه دهد همراه پسرانش زیر نظر معلم سرخانه، درس بخواند. او با پشتکار فراوان از این فرصت بهره برد. او زیردست قائممقام، فن منشیگری آموخت و شیوه او را سرمشق خود قرار داد.
محمدتقی پس از پدرش بر منصب او در دستگاه قائممقام ثانی، باقی ماند. او که در ابتدای جوانی منشی و محرم اسرار قائممقام فراهانی بود، بعد از فوتش در خدمت پسر قائممقام، به شغل کتابت مشغول شد و تا سال 1207ش (1244ق)، که از سوی قائممقام به همراه خسرومیرزا، پسر ولیعهد، به روسیه رفت، به منشیگری مشغول بود.[۳] اعتمادالسلطنه دراینباره از امیرکبیر نقل میکند: «قائممقام نگارش بعضی احکام و تعلیقها را بر من رجوع میکرد. علاوه بر سبک قائممقام در امور دولتی راه میپیمودم و بر این بودم که اگر وقتی در ایران مصدر خدمتی بشوم این روش را از دست ندهم».[۴]
میرزا تقی بعد از دبیری، مستوفی شد؛ چنانکه در زمان امضای عهدنامه ترکمانچای به تاریخ 1 اسفند 1206ش (5 شعبان 1243ق) در سلک منشیان رسمی قائممقام بود و برخی نامههای دولتی و خصوصی را از جانب قائممقام مینوشت. در سال 1211ش (1248ق) عباسمیرزا با قائممقام به ولایتهای شرقی ایران رفت و پسرش فریدونمیرزا را به نیابت خود به حکومت آذربایجان گماشت. محمدخان زنگنه امیرنظام نیز به نیابت قائممقام، زمام کارها را در دست گرفت. میرزا تقی در این ایام، گزارش امور آذربایجان را به عباسمیرزا و قائممقام میفرستاد. همچنین بر مبنای دستوری از ولیعهد به تاریخ اسفند 1211 (شوال 1248ق) که نوشته است: «چون مقربالحضرت میرزا تقی سررشته معاملات سنواتی ما و انگلیسیها را دارد لاغیر، چنین میدانیم که هر چه در ایام عسرت بیکاری به مطالعه دفاتر سالفه تحصیل علم کرده باشد حالا وقت آن است که در عمل آرد...». میرزا تقی در این مقطع در کار استیفای آذربایجان بوده و سررشته حساب منحصرا به او واگذار شده بود. در نامههای رسمی نیز با القابی چون «مقربالحضرت» و «عالیجاه» خطاب میشد. از سوی دیگر طبق اسناد موجود، میرزا تقی امور محرمانه و رمز را نیز بهعهده داشته است؛ درحالیکه غیر از او، منشیان و مستوفیان دیگری حتی با سابقه بیشتر نیز در تبریز بودند، ولی او برای این کار برگزیده شده بود.[۵] بر مبنای تحقیقات آدمیت، فرمان مستوفیگری میرزا تقی در زمان صدارت قائممقام و بین دی 1213ش (رمضان 1250ق) تا خرداد 1214ش (صفر 1251ق) صادر شده است. عنوان «خان» هم به رسم آن زمان باید با این فرمان به او داده شده باشد. از این تاریخ میرزا تقیخان در دستگاه عمارت آذربایجان در منصب مستوفی نظام، دومین مقام بعد از امیرنظام بهشمار میآمد.[۶]
میرزا تقیخان خیلی زود در دل قائممقام، امیرنظام زنگنه و فریدونمیرزا پسر نایبالسلطنه جا باز کرد و مستوفی نظام شد و بعد هم به وزارت نظام آذربایجان رسید و از این پس، «کارش بالا گرفت». او در اوایل 1215ش (1253ق) منصب وزارت نظام یافته است. میرزا تقیخان مقام وزارت آذربایجان را با منصب سرتیپی تا هنگام عزیمت با ناصرالدینشاه به تهران 13 شهریور 1227ش (شوال 1264ق) همچنان برعهده داشت.
صدارت
در زمان قاجار چنین مرسوم بود که چون شاه میمرد همه امور کشور به هم میریخت و هر کس خود را وارث تاجوتخت میدانست؛ با مرگ محمدشاه قاجار نیز همین طور شد و اگر تدبیر میرزا تقیخان نبود، ناصرالدینشاه موفق به گرفتن تاجوتخت نمیشد. او پس از رسیدن خبر فوت محمدشاه به تبریز، بیدرنگ ناصرالدینمیرزا را در تبریز بر تخت نشاند و بهسرعت سیهزار سپاه برای آوردن او به تهران مجهز کرد. او هزینه این کار را با اعتبار شخصی خود فراهم کرد؛ چون خزانه مملکت در آن زمان خالی بود. در نهایت میرزا تقیخان پیش از به هم ریختن امور، ولیعهد را بر تخت شاهی در تهران نشاند. ناصرالدینشاه پس از جلوس، او را به امیرنظام ملقب کرد و چون کفایت و کاردانی او را مشاهده کرد با وجود مخالفتهای شدید و مدعیان بسیار در سال 1227ش (1264ق) به مقام صدارت عظمی منصوب و اختیارات تامی بدو تفویض کرد.
او در این مقطع با ملکزاده خانم ملقب به عزتالدوله، یگانه خواهر تنی شاه، ازدواج کرد. خود میرزا تقیخان دراینباره در نامهای به شاه نوشته است: «از اول بر خود قبله عالم... معلوم است که نمیخواستم در این شهر صاحب خان با عیال شوم بعد به حکم همایون و برای پیشرفت خدمت شما این عمل را اقدام کردم».
اقدامات
امیرکبیر که میدانست بدون اصلاحات جدی، وضع کشور مرتب نمیشود اصلاحاتی را بنیان گذاشت که دامنهاش دربار و درباریان را نیز فراگرفت. او حکام و عمال نالایق را برکنار و نیروهایی شایسته جایگزین کرد، هزینه کشور را که در موقع صدارتش بیش از دو کرور تومان بود تعدیل کرد. این امر بر اثر اقداماتی چون الغای طرز وصول مالیات، استقرار اصول ممیزی بهطور عادلانه، الغای برخی از مالیاتهای بیموضوع، وضع مالیاتهایی متناسب، تقلیل مخارج دربار و مستمریها و حتی کاهش حقوق پست خود و جلوگیری از بخششهای بیمورد شاه، معین کردن حقوق مقام سلطنت و کوتاه کردن دست اخاذان و متملقان رخ داد. درنتیجه اقدامات امیرکبیر، ظرف مدت کوتاهی، درآمد کشور بر هزینهاش فزونی گرفت و پساز تعدیل هزینه به اصلاحات اقتصادی چون فرمان آزادی معدن، تأسیس کارخانه، جلوگیری از خروج طلا و... پرداخت؛ اینها تنها بخش کوچکی از اصلاحات امیرکبیر بود.
امیرکبیر تنها قدرت سیاسی مشروع را قدرت دولتی و سلطنت و تنها قوه اجرایی قانونی را دستگاه صدارت میشناخت. به تعبیر خودش حقوق سلطنت و حقوق ریاست عین حاکمیت بود و صدراعظم نوکر و پیشکار پادشاه. در این تصور سیاسی، هیچیک از عوامل دیگر قدرت در سیاست دخل و تصرف نداشتند. برای همین امیرکبیر، قدرت شاهزادهها و درباریان را محدود کرده بود. او به دولت متمرکز اعتقاد داشت و این اعتقاد «عکسالعملی بود نسبتبه هرجومرج روزگار گذشته که به ناتوانی حکومت، ناایمنی کشور، شورش سرکردگان و مداخله عوامل داخلی و خارجی در سیاست انجامیده بود». بهعلاوه اینکه «پیشبردن نقشه اصلاحات مستلزم تمرکز قدرت بود». در این میان او محبوب مردم نیز بود. آنچه موجب رضایت خاطر مردم از دولت امیر بود «برقراری امنیت، عدالتپروری و برانداختن زورگویی دیوان و زورستانی دیوانیان بود».
سفرهای خارجه
میرزا تقیخان پیش از صدراعظمی سه سفر به خارج داشت که نخستین سفر به روسیه بود؛ سفری که به قصد عذرخواهی درباره حادثه قتل گریبایدوف و دیگر اعضای سفارت روسیه در تهران انجام شد. میرزا تقیخان در این هیئت، عضوی دونپایه بود و در مذاکرات، نقشی نداشت. او در این سفر یکساله فرصت تماشای نظام آموزشی و نهادهای فرهنگی این کشور را یافت.
سفر دوم او در سال 1217ش (1254ق) همراه ناصرالدینمیرزا، ولیعهد محمدشاه قاجار، راهی قفقاز شد. در این زمان، امپراتوری روسیه به قصد سرکشی از شهرهای قفقاز به ایروان آمده و با نامهای محمدشاه را به آنجا دعوت کرده بود تا یکدیگر را ملاقات کنند، اما محمدشاه چون قصد لشکرکشی به هرات را داشت، پس از مشورت با دربار، ناصرالدینمیرزای هفتساله را همراه با محمدخان زنگنه و میرزا تقیخان برای ملاقات تزار به قفقاز اعزام کرد.
سفر سوم امیرکبیر در سال 1220ش (1257ق) به عثمانی بود؛ چون عثمانیها به بندر خرمشهر حمله و قتل و غارت کرده بودند. محمدشاه نیز تصمیم جنگ با آنها را داشت. قرار بر این شد چهار نفر از طرف ایران، عثمانی، روسیه و انگلیس با اختیارات تام در ارزروم حضور یابند و موضوع را با مسالمت حل کنند. در این زمان نیز میرزا تقیخان به عنوان نماینده ایران راهی عثمانی شد. این سفرها موجب شد شخصیت اصلاحگر امیرکبیر رشد کند و اندیشه ترقی در ذهن او شکل گیرد.[۷]
قتل در حمام فین
اما امیر هرقدر در دل شاه و مردم جای داشت، نزد درباریان و بهویژه مادر ناصرالدینشاه، مهدعلیا، منفور بود. دلیل آن نیز کوتاه کردن دست آنها از امور بود. در نهایت مهدعلیا و میرزا آقاخان نوری که از ابتدا مخالف و دشمن سرسخت امیرکبیر بودند، علیه او توطئه چیدند و شاه را نسبت به او بدبین کردند. بالاخره دسیسههای آنها منجر به عزل امیر در شب 22 آبان 1230ش (19 محرم 1268ق) شد.
او نخست از صدارت و پیشکاری شاه برکنار شد، ولی مقام امارت نظام همچنان در دستش باقی بود. اما روز چهارشنبه 28 آبان (25 محرم) در حالی که صبحش قرار بود امیر به حکومت کاشان معین شود، پیش از غروب از تمام مناصب رسمی و لقب اتابکی عزل شد. این در حالی بود که ظهر آن روز اعضای سفارت روسیه به خانهاش رفتند و دو سه ساعت بعد درحالیکه اقامتگاه امیر مورد محاصره نظامی قرار گرفت، مأموران روسی از آنجا بازگشتند. سپس رأی شاه بر تبعید امیر قرار گرفت. او دو روز پس از خلع از همه مناصب دولتی، روانه تبعیدگاهش کاشان شد و در قصر باشکوه فین منزل کرد.
از روز عزلش تا روز مرگش احتمال بازگرداندن او به صدارت از سوی شاه وجود داشت؛ بنابراین دشمنان امیر از پای ننشستند تا فرمان قتل او را از شاه گرفتند. مخبرالسلطنه از غلامحسینخان صاحباختیار نقل میکند که ناصرالدینشاه خود گفته «به قتل امیر راضی نبودم، میرزا آقاخان تدلیس کرد و دستخط را از من گرفت. دستخط دیگر فرستادم که میرزا علیخان نرود گفت رفته است و معاذیر آورد». درنهایت شمارگان روزهای تبعید که به چهل رسید در روز شنبه 20 دی 1230ش برابر با 17 ربیعالاول 1268ق امیر در حمام فین کشته شد.
روز بعد جنازه امیر را به گورستان پشت مشهد کاشان بردند و به خاک سپردند، اما چند ماه بعد عزتالدوله، همسر باوفای امیر، نعش شوهر را از کاشان به کربلا فرستاد تا در آنجا آرام بگیرد.
منابع
- ↑ فریدون آدمیت، امیرکبیر و ایران، تهران، خوارزمی، 1362، ص 22.
- ↑ فریدون آدمیت، امیرکبیر و ایران، تهران، خوارزمی، 1362، ص 22.
- ↑ میرابوطالب رضوینژاد، چهار سیاستمدار ملی و متقی نام آور ایران (امیرکبیر، میرزا کوچک خان، دهخدا، دکتر مصدق)، تهران، گوتنبرگ، ۱۳۷، صص 19-21.
- ↑ فریدون آدمیت، امیرکبیر و ایران، تهران، خوارزمی، 1362، ص 22.
- ↑ فریدون آدمیت، امیرکبیر و ایران، تهران، خوارزمی، 1362، ص 22.
- ↑ فریدون آدمیت، امیرکبیر و ایران، تهران، خوارزمی، 1362، ص 22.
- ↑ نصرالله نیکبین، «امیرکبیر»، اخگر، ش 48 (اسفند 1328)، ص 53.